ماهور
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 12:24 ب.ظ
سلام آقای رحمانی.روز معلم بهتون تبریک میگم استاد.
منتظر
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 02:57 ب.ظ
هوالحی
سلام استاد عزیز خوبید؟ روزتون مبارک امروز ۱۶امین روز معلمی هست که به معلم هایم تبریک می گم اما این تبریکم با همه تبریک هام فرق می کنه چون معلمم با همه فرق می کنه.امسال بیشتر از پارسال به ارزشتون و نقشتون در زندگیم پی بردم. استاد حضورتون در زندگیم بزرگترین محبت خدا بود. من شما رو از دوم دبیرستان وقتی که برای همایش شیمی اومدین مدرسه مون (فرزانگان) شناختم و حالا هم سال آخر دانشجوییم هست و دلم برای تمام این سالهای که گذشت با خاطرات تلخ و شیرینش تنگ میشه . امروز رفته بودم یه مدرسه ابتدایی وقتی جشن بچه هارو که برای معلم هاشون گرفته بودن دیدم یاد اون روزهای قدیم و دوران ابتداییم افتادم.
امیدوارم سالیان سال سایه تون بالای سر همه ی ما باشه. از طرف من به همسر محترمتون هم تبریک بگید.
یا علی
سلام منتظر ممنونم ان شاالله خدا خوشبختت کنه تو این دنیا و اون دنیا. بازم تبریک می گم.
منتظر
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 03:02 ب.ظ
هوالحی
سلام اقای رحمانی خوب هستید؟
روز معلم رو به شما تبریک می گم در مدتی که شاگرد شما بودم و هستم علاوه بر شیمی خیلی درس های دیگه فراگرفتم که اثر اونها در زندگیم فراتر از اثر شیمی است.
امیدوارم همیشه در زندگیتون موفق باشید.
یا علی
من از طرف سلمان از ادب و قدر شناسی شما تشکر می کنم. وقتی انسان بعضی چیزها را مقایسه می کندبه نتایجی اعجاب انگیز می رسد.
salva
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 03:19 ب.ظ
به نام خدا سلام خدا را شاکرم که به من فرصتی داد تا بتوانم لااقل به زبان شکر گذار معلم خویش باشم، امید که با ادامه مسیر علم حقیقتا لطف اول خودش و بعد معلمانم را تقدیر کنم. استاد بزرگوارم، روزتان مبارک
٭;%٭ ٭;%٭;%٭;%٭ ٭;%٭;%٭;%٭;%٭ ٭;%٭;%٭;%٭;%٭ ٭;%٭;%٭ ;;;;; ;;;;;;;; ;;;;;;;;;;; ببخشید دسته گلم بهتر از این درنیومد دیگه ؛-) این روز بر تمامی معلمان عزیز گرامی راستی استاد مطلب بالا رو همراه پدر و مادرم خوندم بسیار عالی بود از بابت این مطلب سپاسگذار؛ فقط یه چیزی فکر می کنم تو پاراگراف دوم خط دوم سال اشتباه درج شده باشه:«او از سال (1365) به صدور اعلامیه و بیانیه پرداخت »
سلام ممنون منتظرم!
آشنا
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 03:54 ب.ظ
سلام به استاد عزیز،روزتان مبارک سلام به آقای رحمانی، این روز بر شما هم مبارک و امیدوارم همیشه موفق باشید.
وسلام به همه دوستان
ببخشید که دیر شد، تو مسافرت بودم این جدید ترین شعرمه(البته اگه بشه اسمشو شعر گذاشت)
دیشب این دل هوایی از خاطره داشت آخر این دل از خودش فاصله داشت
پشت پلکش نشانی از باران بود ولی از ریختنش واهمه داشت
دیشب انگار تمام حرفهایش را مو به مو،و خط به خط، در حافظه داشت
عاشقانه ترین ترانه های هستی را در درون خیالی از حادثه داشت
دیشب آری خواب دیدش باز روی دستش یک گل و آینه داشت.
سلام آشنای آشنا! ممنونم. گفتم شعر قبلی را نقد نکردیم شاعر دل نازک ما رنجیده؟! خوب خدا را شکر. باز هم باش. ممنون
میرحسینی
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 06:39 ب.ظ
بنام خدا
معلم باغبان باغ عشق است مدالش افتخار داغ عشق است معلم قافله سالار عشق است همه کار معلم کار عشق است....
استاد روزتون مبارک.... البته تبریک من هم به شماست وهم به صاحب کلبه آقای رحمانی که آزمایشگاه آلی ۱ در خدمتشون بودیم ...
سلامتی وآرامش بهترین هدیه های خدا به ما هستند حیاتی پر از آرامش و تندرستی برایتان از درگاه خداوند بخشنده آرزومندم
سلام ممنون از الطاف شما.
سلمان رحمانی
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 08:35 ب.ظ
به نام خدا درود بر استاد گرامی و همه ی دوستان
استاد روزتون مبارک باشد که همیشه در کار و زندگی پیروز و سر بلند باشید پیروز و پایدار در پناه خدا یا علی
سلام بر 13 گرامی ممنونم شما لطف دارید بر شما هم مبارک باشه بازم به ما سر بزنید در پناه خدا یا علی
ممنون استاد سلمان! بر تو هم مبارک
سلمان رحمانی
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 08:47 ب.ظ
به نام خدا درود بر همگی استاد چندتا سوال: ماه همیشه پشت ابر می مونه؟؟؟ استاد تکیلف آدم با هوسرانان چیست؟ استاد کسی برادری اش را ثابت نکنه میشه باهاش برادری کرد؟ استاد با تحریک احساسات میشه محبوب شد یا بهتر بگم استفاده ابزاری از افراد برای رسیدن به اهداف شخصی صحیح است؟ چه حکمی دارد؟ استاد چرا بعضی ها زود پسر خاله میشن و دوست دارن که خیلی زود صمیمی بشن؟ استاد چرا برخی خیلی زود رنگ عوض می کنن؟ استاد وقتی حجت در مورد منفور بودن شخصیتی بر کسی تمام میشود آیا بیعت صحیح است؟ تکلیف با اینگونه افراد چیست؟ همینا بود
سلمان عزیز سلام چه سوالات جالبی و چه سوالات سختی! نه برای جواب دادن که برای نوشتن! به قدر یک تاریخ از من پاسخ می خواهی! سلمان معافم کن معاف!
دانشجو
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 12:04 ق.ظ
جناب رحمانی روز معلم بر شما و اساتید عزیز مبارک
سلمان رحمانی
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 06:34 ق.ظ
به نام خدا درود بر استاد عزیز و همه ی دوستان گرامی
سلام ماهور گرامی بسیار سپاسگزام لطف بسیار دارید بازم به ما سر بزنید یا علی
درود بر منتظر گرامی خیلی خوش آمدید سپاسگزارم شما لطف دارید شرمنده می کنید من از محضر شما بزرگواران درس فرا می گیرم. بازم به ما سر بزنید در پناه خدا یا علی
درود بر سالوا خیلی خوش آمدید سپاس از حضورتان و وقتی که می گذارید بازم به ما سر بزنید یا علی
سلام بر آشنا خیلی خوش آمدید سپاسگزارم لطف دارید ممنون از وقتی که می گذارید و به ما سر می زنید بازم به ما سر بزنید پیروز و سرافراز در پناه خدا یا علی
درود بر خانم میرحسینی خوش آمدید سپاسگزارم لطف دارید ممنونم بازم به ما سر بزنید در پناه خدا یا علی
درود بر دانشجو خوش آمدید سپاسگزارم ممنون لطف دارید شما بازم به ما سر بزنید در پناه خدا یا علی
حسین دهقان
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 09:06 ق.ظ
سلام سلمان جان منم این روز رو به تو تبریک میگم و امیدوارم همیشه موفق و موفق تر باشی و هر جا که باشی خدا هواتو داشته باشه.
مرتضی
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 12:06 ب.ظ
به نام خدا سلام سلمان جان
روز معلم رو تبریک میگم لیاقت شاگردیت رو که نداشتم اما لیاقت رفاقتت رو داشتم رفیق عزیزم روزت مبارک
دیشب زنگ زدم که بهت تبریک بگم اما گوشی رو برنداشتی دیگه به بزرگی خودت ببخش که دیر شد
یه دونه ای دور دونه ای آخرشی
لافزنان این را هم بر نمی تابند
استاد
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 11:07 ب.ظ
سلام به همه بهنام جعفر طاری عزیز مطلبی راجع به مرحوم دکتر آقابرگ در کلبه تیریک به محمد منسوبی فرد عزیز قرار داده و از همه درخواست کرده آن را بخوانند. ممنون
آشنا
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 11:18 ب.ظ
سلام استاد اختیار دارید،از استاد که نباید رنجید
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن
سلام ممنون باز هم از کارهای زیباتون برامون بفرستید.
سلمان رحمانی
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 02:10 ق.ظ
به نام خدا درود بر استاد عزیز و دوستان گرامی خدا قوت استاد
سلام حسین دهقان عزیز خیلی خوش آمدی سرافرازمان کردی استاد خیلی ممنونم بر تو هم مبارک حسین دهقان عزیز شرمنده می کنی ما به شاگردی شما هم نمی رسیم لطف داری مشتی با اینکه سرت خیلی شلوغه ولی وقت می ذاری ممنون بازم به ما سر بزن یا علی
سلام مرتضی عزیز خیلی ممنونم بازم که ما رو شرمنده کردی بی خیال مرتضی تو لطف داری بزرگواری من اینهمه نیستم بابات دیشب شرمنده دیگه هر چند که بعدش باهم صحبت کردیم و با صدای زنده هم ازت عذرخواهی کردم بایستی ببخشی بازم به ما سر بزن خوشحال میشم یا علی
سلام استاد به روی چشم می خوانم یا علی
رحیمی نژاد
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 01:24 ب.ظ
به نام خدا سلام آقای رحمانی خوبید انشاالله؟ ببخشید دیگه مطالبتونو نخوندم نظری ندارم:-) بحث آقا محسن رو هم که نخوندم! فقط اومدم یه حالی بپرسم موفق باشید
ماهور
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 03:31 ب.ظ
سلام استاد . بعضی از سوالات آقای رحمانی سوالای من هم هست. خواهش میکنم جواب بدید ماه همیشه پشت ابر می مونه؟؟؟ استاد تکیلف آدم با هوسرانان چیست؟استاد چرا برخی خیلی زود رنگ عوض می کنن؟
به نام خدا سلام چشم! ولی حتی الامکان به اختصار نه! ماه همیشه پشت ابر نمی مونه ولی گاهی دیر در میآد خیلی دیر. در اجابتش رحمت است و در تاخیرش حکمت.
مشخص است باید نهی از منکر کرد: با دست و با عمل نشد با کراهت چهره و کراهت قلب
اما متاسفانه لافزنان معاویه صفت که در جهان هم زر و زور و تزویر را دارند هوس را رنگ و لعاب داده و جای عشق غالب کرده اند و ذائقه ها را هم عوض کرده اند!
برای این که در ذهنشان هدف وسیله را توجیه می کند. ماکیاولیست هستند. خدا را فراموش کرده اند. روحشان را به شیطان فروخته اند و ... مهمتر از همه خریدار دارند. خریدار! ذائقه ها عوض شده! و این خطر ناک است.
بقیه را هم یکی یکی بپرسید اگر مختصر قبول دارید جواب می دهم.
مرتضی
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 05:01 ب.ظ
یکی بود یکی نبود/ این داستان زندگی ماست. همیشه همین بوده. یکی بود یکی نبود. در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن. با هم ساختن. برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد. هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود، که یکی بود، دیگری هم بود. همه با هم بودند. و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم. از دارایی، از آبرو، از هستی. انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست. هیچ کس نمیداند، جز ما. هیچ کس نمی فهمد جز ما. و آن کس که نمی داند و نمی فهمد، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن . و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم . هنر نبودن دیگری! (این یک برداشت کاملا آزاد است)
به نام خدا سلام به همه اهالی کلبه . . . بیا تا به ساحل ، زهم گپ زنیم گهی از خوشی های هم ،دم زنیم / چرا نقش آیین و آیینه را، به سرها زده، باز مرهم زنیم / مگر آب دریا پاکیزه نیست؟ بیا تا که آب را بر تن زنیم / چه اشکال دارد گاهی سری ، به دل های عاشق ،به گل ها زنیم / اگر دل سرای همه لاله هاست، بیا روز وشبها به آن سرزنیم.
به نام خدا سلام یک کلبه به نام آشنا بسازم؟
استاد
سلمان رحمانی
جمعه 16 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 01:25 ب.ظ
به نام خدا درود بر استاد عزیز و همه دوستان گرامی خدا قوت
سلام خانم رحیمی نژاد عزیز خیلی خوش آمدید سر افرازمان کردید خدا رو شکر خوبم. از این بهتر نمیشه!!! سلامتی بهروزی خانواده ای سالم دوستانی نیک دارم و از خداوند بزرگ و مهربان بسیار سپاسگزارم از اینکه به ما افتخار می دید و از کلبه ما دیدن می فرمایید خوشحالم شما چطورید؟ حال و احوالتان خوب است؟ خوش می گذرد؟ بازم به ما سر بزنید از حضورتان شادمان می شویم پیروز باشید و سربلند در پناه خدا
سلام بر ماهور خیلی خوش آمدید بازم به ما سر بزنید یا علی
سلام مرتضی عزیز خوش آمدی همیشه سالم و سلامت در پناه خدا باشی یا علی
با سلام و تبریک برای کلبه جدیدتون. خوشبختانه مشکلipام حل شده والان با ip قدیمی کامنت میذارم. ........................................................................................... چگونه پیچک غم، ارغوان شادی را به باغ خاطر ما جاودانه پژمرده ست! چگونه کم کم زنگار ناامیدی ها، جلای آینه شور و شوق را برده ست. لبان ما، دیری ست به هم فشرده چو نیلوفران نشکفته ست. چنان به زندگی بی نشاط خو کردیم که نقش روشن لبخند یادمان رفته ست! ببین به چهره این مردمان راهگذر دل تمامی شان غنچه نخندیده ست. هنوز، خانه ای از خانه های این سامان شبی ز بانگ سرود و سرور همخوانان دمی ز شادی و پاکوب دست افشان به خود نلرزیده ست! ببین که بر سر دل های مان چه آوردیم! ببین نخواسته با عمر خود چه ها کردیم! چرا چو ماتمیان،بی خروش می مانیم؟ چرا سرود نیایش به بامداد، به نور، سرود گندم، باران، سرود شالیزار سرود مادر، کودک، پدر سرود وطن، سرود زندگی و عشق را نمی خوانیم؟ یکی بپرس، که از زندگی چه می دانیم؟ نفس کشیدن آیا نشان زیستن است؟ خموش، مردن؟ یا شور و شوق پروردن!؟ چو آفتاب، به این لحظه ها درخشیدن. امید و شادی و شور و نشاط بخشیدن. مگر نه اینکه غمی سهمگین به دل داریم مگر نه اینکه به رنجی گرفتاریم. نشاط مان را باید همیشه، چون خورشید، بلند و گرم در اعماق جان نگهداریم. مده به پیچک غم، آب و آفتاب و نسیم بیا دوباره به فریاد ارغوان برسیم! فریدون مشیری
سلام استاد خیلی ممنون از لطفتون، ولی فکر می کنم این کار مسئولیت زیادی دارد که می ترسم ناتوان از انجام آن باشم .
سلام بر می آیید ان شاالله البته کمی وقت شما را می گیرد که ما ممنون و سپاسگزاریم.
اجازه بدهید بسم ا...
سلمان رحمانی
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 09:30 ب.ظ
پشت یه کامیون نوشته بود: «وای بر روزی که گدا معتبر شود» چقدر با معنی است!!!
بله واقعا با معنی است
برخی که شایسته بعضی چیزها نباشند به راحتی در نعمت خود را گم می کنند. این است که باید دعاکرد خدا اول جنبه اش را بدهد و سپس نعمتش را. یا رب مباد آن که گدا معتبر شود گر معتبر شود زخدا بی خبر شود!
سلمان رحمانی
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 09:40 ب.ظ
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر بمهر بعالم ثمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک بخون جگر شود
خواهم شدن بمیکده گریان و داد خواه کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود
از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان اشد کز ان میانه یکی کارگر شود
ای جان حدیث ما بر دلدار باز گو لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری بیمن لطف شما خاک زر شود
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
آن سرکشی که در سر سرو بلند تست کی با تو دست کوته ما در کمر شود
دین سرکشی که کنگره ی کاخ وصل را ست سرها بر آستانه ی او خاک در شود
روزی اگر غمی رسدت تنگدل مباش رو شکر کن مباد که از بد بتر شود
ایدل صبور باش و مخور غم که عا قبت این شام صبح گردد و این شب سحر شود
حافظ چو نامه ی سر زلفش بدست تست دم درکش ارنه باد صبا را خبر شود
انشاالله به یاری خدا و به لطف شما و اهالی صندوقچه بسم ا...
salva
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 11:43 ق.ظ
سلام و عرض تسلیت به جهت شهادت دخت نبی مکرم اسلام، چشمه کوثر حضرت زهرا (س) به پیشگاه مقدس صاحب الزمان و ملکوتیان و به پیروان آن بانوی مکرم و همه مسلمین جهان یه جا خونده بودم: خواهد آمد مرهم زخم علی مرتضی در کوچه ها! به اشک دیده زینب که می خواند نماز شب کنار بستر مادر بیا ای یوسف زهرا
به آن یاس غریبانه که گم کرده ره خانه میان کوچه و معبر بیا ای یوسف زهرا
....................................................................... راستی استاد از بحث محسن خیلی وقته خبری نیست نکنه نمی خواید ادامه بدید، استاد تازه دارم یه چیزایی یاد می گیرم این اواخر یه مطلب از یک روانشناس شنیدم که فکر کردم شاید بی ربط به این بحث نباشه،این که : " چاپلوس و حقیر فقط به بالادست خود احترام می گذارد و نسبت به پایین تر از خود بی توجه و بی احترام است. در مقابل انسانهای کریم النفس به همه چه بالا دست و پایین دست احترام می گذارند." و من فکر می کنم بعضیها که خودشون لایق چنین صفتی هستند(چاپلوسی) چقدر راحت به آدمهای دیگه به ویژه افراد مصداق انسانهای کریم النفس ،این صفت رو اطلاق می کنند!!! سؤالهای آقای رحمانی سؤالهای خیلی خوبیه و فکر میکنم به ادامه بحث هم بتونه کمک کنه موضوع دیگه ای که به ذهنم میرسه در مورد صداقته ، البته ممکنه کسی به زبان ظاهرا صداقت داشته باشه اما به دل نه ! صداقت فقط در کلام خلاصه نمیشه ، صداقت باید در تمام اعمال و رفتار و در نیات ما باشه که در بعضیها این طور نیست آدم چاپلوس حتی اگر در مورد کسی که شایستگی ستایش داشته باشه، او رو مدح کنه شاید کلامش صادق باشه اما این صداقت از دل او برنخواسته! ای کاش همیشه صادق باشیم حتی در نهان دلمان، که "او"از دل خبر دارد! خدایا پناه بر تو از آن روز که نهان دلها آشکار می گردد! خدایا جز تو پناهی نیست، پروردگارا، تویی که هر که را خواهی عزت می بخشی وهر که را خواهی ذلت! و ای ستارالعیوب! در آن روز که یوم الحسرت نامیده ایش، دستمان بگیر و آبرویمان مبر (آبرویی که تو خود ما را بخشیده ای!)، توفیق توبه عنایتمان کن که از وحشت آن روز سخت در حراسیم! .......................................................................
آخر کلامم با یک دو بیتی زیبا از سید حبیب نظاری: جهان در حسرت آیینه مانده است گرفتار غمی دیرینه مانده است شب سردی است بی تو بودن ما بگو تا صبح چند آدینه مانده است؟
سلام چرا داریم ادامه می دیم سر خط ها را دادیم شما هم که ماشاالله خوب تحقیق کردید و در ادامه اون مطالب زیبایی آوردید. ممنون
راستی من منتظرم!
رحیمی نژاد
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 07:15 ب.ظ
به نام خدا سلام آقای رحمانی ممنون منم خوبم چون می گذردغمی نیست خوبه که می گذره :-)
استاد
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 08:10 ب.ظ
از خبر:
چرا ایرانیان از تجربیات درس نمی گیرند؟ سیاست > چهره ها - حسین مسعودنیا
تأمل در رفتار سیاسی ایران، اعم از نخبگان و افرادی عادی، بیانگر این مهم است که ملتی هستیم که کمتر سعی در استفاده از تجربیات دیگران در کارهای خود داشته و بیشتر دوست داریم از طریق آزمون و خطا عمل کنیم.
این مهم در حالی در میان ایرانیان رایج و شایع است که آموزه های دینی و عرفی رایج در میان ایرانیان بیانگر واقعیتی جز این می باشد. در قرآن کریم آمده است:«در زمین گردش کنید و در عاقبت کسانی که وعده های الهی را فراموش کردند بنگرید» و یا در افواه عامه رایج است که یک مسلمان دو بار از یک سوراخ گزیده نمی گردد.
علیرغم وجود چنین دستوراتی تأمل در تحولات تاریخی ایران بیانگر این مهم است که ایرانیان کمتر از تجربه تاریخی استفاده می کنند؛ موضوعی که سبب گردید تا یکی از سیاحان خارجی در قرن نوزده ایرانیان را مردمی ناتاریخی لقب دهد لذا سوالی که اکنون مطرح می گردد این است که دلایل عدم پندگیری ایرانیان از تجربیات تاریخی چیست؟ نگارنده دلایل زیر را در این مهم دخیل می داند:
فردگرایی: تأمل در روحیات و خلقیات ایرانیان بیانگر این مهم است که آنان بیشتر به فردگرایی تأکید دارند تا مشارکت اجتماعی. دلایل این امر هر چه که باشد یک تأثیر منفی به دنبال داشته است و آن اینکه غرور ناشی از فرد گرایی همیشه مانعی فراروی عبرت آموزی از عملکرد دیگران بوده است. این موضوع گاه سبب گردیده است تا برخی از نخبگان، علیرغم آگاهی از نتایج منفی تصمیم خود، همچنان بر اجرای دستورات خود تأکید داشته باشند موضوعی که ملت ایران در طول تاریخ تاوان بزرگی برای آن پرداخته است
عدم پاسخگویی نخبگان و مسئولان: در طول تاریخ ایران کمتر، علیرغم وجود راهکارهای قانونی در مفاد قانون اساسی پس از مشروطیت، مسئولان ملزم به پاسخگویی در خصوص عملکرد خود بوده اند و همیشه موضوعاتی از قبیل منافع ملی و یا استفاده دشمن از این موضوع سبب گردیده است تا بسیاری از خطاها با اغماض نگریسته شود. چنین شرایطی یکی از مهمترین دلایلی بوده است که نخبگان را ترغیب به اصرار بر تصمیمات خود و عدم بهره گیری از تجربیات دیگران کرده است. وجود چنین خصلتی در میان مسئولان به توده های مردم نیز تسری یافته است چرا که الناس علی دین ملوکهم.
سیاست زدگی تاریخ نگاری در ایران: توجه به درس تاریخ، به ویژه تاریخ معاصر ایران در نظام آموزش ایران بخصوص در مقطع متوسطه کم است ضمن آنکه تاریخ نگاری معاصر به دلیل تاثیر پذیری از گفتمان های سیاسی حاکم همیشه از ضعف بزرگ سیاست زدگی رنج برده است و همین موضوع سبب گردیده است تا رسالت اصلی درس تاریخ که انتقال تجربیات به نسل بعدی در هر جامعه است فراموش گردد به عبارت دیگر سیاست زدگی سبب گردید تا رسالت ملی آموزش تاریخ بویژه تاریخ معاصر نادیده گرفته گردد.
نهادینه نگر دین تحولات سیاسی- اجتماعی در ایران: تأمل در تاریخ ایران بیانگر این مهم است که به دلایل مختلف تحولات سیاسی - اجتماعی در ایران نهادینه نمی گردد و گاه طی یک قرن ملت شاهد تحولات متعدد است این وضعیت از یکطرف ثبات را از میان برده و از طرف دیگر سبب عدم توجه مسئولین و مردم به برنامه ریزی دراز مدت و تنها توجه به منافع کوتاه مدت گردیده است. چنین وضعیتی سبب حاکم بودن ویژگی کلنگی بر تحولات جامعه ایران گردیده است لذا طبیعی است که وقتی نگاه مردم یک جامعه به پیرامون خود کلنگی است بیشتر بدنبال تاکتیک باشند نه استراتژی و تنها در حالت تدوین استراتژی است که لزوم بهره گیری از تجربه تاریخی دیگران مورد توجه قرار می گیرد. خلاصه کلام اینکه به امید روزی که ایرانیان اعم از مسئولین و افراد عادی بیشتر از تجربه دیگران استفاده کنند و این تنها در صورتی امکان پذیر است که برای فرد فرد ایران منافع ملی بر منافع فردی و جناحی تقدم داشته باشد.
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
آشنا
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 11:45 ب.ظ
سلام استاد میخواستم در ادامه حرف سالوای عزیز "ممکنه کسی به زبان ظاهرا صداقت داشته باشه اما به دل نه !" بگم:به نظرم صداقت ظاهری نداریم و صداقت فقط به دله و میتونه تو زبان ظاهر بشه. استاد میخوام بپرسم چطوری به صداقت یه نفر باید پی برد؟ ما که تو دلشون نیستیم! بعضی ها دروغ میگن از راست قشنگتر!
به نام خدا سلام حق با شماست سخت است اما اگر بحث ها را (خصوصا بحث محسن را در کلبه درویشان) پیگیری کنید نشانه ها و راه هایی برای این شناخت ارائه کرده ام. در هر حال باز تکرار می کنم نفاق و منافق شناسی بسیار سخت است.
این شعر امام ره نیز مناسب این تیپ آدمها (البته آنان که ظاهر مذهبی می گیرند و خرقه سالوس بر می کشند و در عمل منافقند) است.
استاد
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 06:49 ق.ظ
غزلی ناب از امام ره
خـــــار راه منــــــــــى اى شیخ! ز گلــــزار برو از ســـر راه من اى رنـــــد تبهکـــــــار، برو
تو و ارشاد من، اى مرشد بــــى رشد و تباه؟! از بـــــرِ روى مـــن اى صوفــــى غدّار، برو
اى قلندر منش، اى باد به کف، خرقه به دوش خــــرقــــــه شــرک تهى کرده و بگذار برو
خـــــانه کعبــــه کــه اکنون، تو شدى خادم آن اى دغــــل! خادم شیطانى، از این دار برو
زین کلیســـــاى کـــــه در خدمت جبّاران است عیسىِ مریم از آن، خــود شده بیزار، برو
اى قلـــــم بر کفـــــــِ نقـــــــــــــــّادِ تبهکارِ پلید بنه این خــامـــه و مخلـــــوق میـــازار، برو
مرتضی
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 07:26 ب.ظ
به نام خدا سلام سلمان جووون چند روزی بود که نتونستم به صندوقچه سر بزنم، خودت که دلیلش رو بهتر می دانی، میزبان یه مهمان خیلی خیلی عزیز بودیم!!! انشالله و به یاری خدای متعال به زودی می بینمت دلم واسه اون شربت خوشمزه ای که درست کردی تنگ شده
سلام استاد درباره ی مقالات که تو کلبه خودم گفته بودم به این نتیجه رسیدم که اصلاحش رو بندازم گردنه خود استاد راهنمایم. اصل ماهی گیری بود که یادم دادین هفته پیش دو روز توی آزمایشگاه واکنشی رو انجام دادم که داده های جالبی بدست اومد و مقاله ی اون رو هم نوشتم. همین برایم مهم است که گفتین واسم وقت می سازید و خوشحالم از اینکه بعضی ها می خواهند به زور با شما چایی بخورن اما شما در برابر من وقتی میشازید تا دور هم چایی و قهوه ای بخوریم و این حسی است که حتی به زبان هم نمی توان آورد راستی استاد ماه رمضان و افطاری دادن ها نزدیک است
یا علی
سلام بسیار عالی
سلمان رحمانی
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 08:09 ب.ظ
به نام خدا درود بر استاد گرامی و همه دوستان عزیز خدا قوت
ببخشید که دیر پاسخ می دم
سلام بر آرام گرامی خیلی خوش آمدی سپاس از برای تبریکت شعر زیبایی است ممنونم بازم به ما سر بزن پیروز و سربلند در پناه خدا یا علی
سلام سالوا خیلی خوش آمدی بحث خوبی است دنبال کردنش از سوی شما دوستان موجب به ثمر رسیدن این بحث می شود بازم به ما سر بزنید پیروز و سربلند در پناه خدا یا علی
سلام خانم رحیمی نژاد خیلی خوش آمدید ما را سرافراز می کنید خدا رو شکر که خوبید فیلسوفانه نوشته اید!!! به یاری خدا همیشه شاد و سلامت در پناه خدا باشید بازم به ما سر بزنید سالم و سلامت در پناه خدا یا علی
درود بر استاد عزیز خیلی خوش آمدید بسی شاد می گردیدم از حضور بزرگان در کلبه ی حقیرانه خود بازم به ما سر بزنید پیروز و سربلند در پناه خدا یاعلی
سلام آشنای عزیز خیلی خوش آمدید خوبست که سبب خیریم بازم به ما سر بزنید یا علی
سلام استاد چه غزل زیباییییییی اگر بخوام نمونه ای از بهترین ابیات رو اینجا تکرار کنم بایستی کل غزل را بیاورم
خـــــار راه منــــــــــى اى شیخ! ز گلــــزار برو از ســـر راه من اى رنـــــد تبهکـــــــار، برو
تو و ارشاد من، اى مرشد بــــى رشد و تباه؟! از بـــــرِ روى مـــن اى صوفــــى غدّار، برو
اى قلندر منش، اى باد به کف، خرقه به دوش خــــرقــــــه شــرک تهى کرده و بگذار برو
خـــــانه کعبــــه کــه اکنون، تو شدى خادم آن اى دغــــل! خادم شیطانى، از این دار برو
زین کلیســـــاى کـــــه در خدمت جبّاران است عیسىِ مریم از آن، خــود شده بیزار، برو
اى قلـــــم بر کفـــــــِ نقـــــــــــــــّادِ تبهکارِ پلید بنه این خــامـــه و مخلـــــوق میـــازار، برو
یا علی
سلمان رحمانی
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 08:22 ب.ظ
به نام خدا درود بر همگی
یه سوال داشتم: از استاد عزیز و همه ی دوستان می خوام که به اون پاسخ بند و در صورت ایجاد در بحث شرکت کنند!!! اما سوال: آیا می شود احساسات افراد را به بازی گرفت؟؟؟ یعنی برای برآورده کردن نیازهای شخصی افراد را به بازی بگیریم و انسانیت را زیر پا بگذاریم؟ اگر این عمل توسط فرد یا افرادی صورت گیرد که ادعای سالم بودن هم داشته باشند و خود را فردی متدین بداند (البته شاید خیلی هم معتقد باشد) و در واقع در هنگام تعریف و تمجید و سالم بودن هم در دسته ی سالم ها باشد آنوقت شما چه نتیجه ای می گیرید؟؟؟ ممنون می شم اگه پاسخ بدید. سالم و سلامت باشید یا علی
سلمان کلی جواب دادم پاک شد! قسمت نبود. منتظر پاسخ دیگران می مانم.
استاد
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 05:40 ق.ظ
شعری از امام ره
دعوی اخلاص شعری از امام حمینی ره
گــــر تــــو آدمزاده هستى "عَلّم اَلاَسما" چه شد؟
مــــــدّعىِ حــــــــق طلب، اِنیّت و اِنّـــــا چه شد؟
صــــوفى صـــــافى اگر هستى، بکن این خرقـه را
دم زدن از خــــویشتن با بـــــوق و با کرنا چه شد؟
زهــــــد مفـــــــروش اى قلنـــــدر، آبروى خود مریز
زاهـــــد ار هستى تو، پس اقبال بر دنیا چه شد؟
این عبــــادتــها که ما کردیم، خوبش کاسبىاست
دعــــــــــوى اخلاص با این خود پرستیها چه شد؟
مــــــرشد از دعوت به سوى خویشتن، بردار دست
"لا الهت" را شنیدستم؛ ولــــــــى "الاّ" چه شد؟
مـــــاعر بیمایه، بشکن خـــــامـــــه آلــــــــــــودهات کـــــــــــم دلآزارى نما، پس از خدا پروا چه شد؟
استاد
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 05:54 ق.ظ
سلام این هفته مختار را دیدید؟ خولی زیر بار حقیقت نمی رفت! وقتی حقیقت را قبول کرد که برق شمشیر را در ترس مرگ داخل چشمانش دیدیم! اگر به جای دادگاه آزادانه مختار گیر حکومت جو ر زمان می افتاد بلبل زبانی دروغین از یادش می رفت! وقاحت را تعریفی صریح تر از این می خواهید؟ متاسفانه برخی که در فضای زور گویی و سفسطه بزرگ شده اند با سوء استفاده از آزادی بزرگترین دشمن آزادی اند!
[ بدون نام ]
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 12:25 ب.ظ
سلام به آقای رحمانی البته که نمیشود این کار را کرد به بازی گرفتن احساست آدم کاری بر خلاف شرط انسانیت و دور از انصاف است،و اگر این کار توسط کسی انجام گیرد که ادعای تدین دارد،در این صورت اغلب میگویند که اینم از آدم مومن و بقیه چیزهایی که میدونیم.... اما به نظر من دین در مسائل اجتماعی تمام اصول انسانیت را تذکر میدهد و افرادی که این گونه اند،دین ندارند بلکه دین نما هستند ، و ضرری که این گونه افراد به اسلام وارد میکنند از کفار بیشتر است. خـــــانه کعبــــه کــه اکنون، تو شدى خادم آن اى دغــــل! خادم شیطانى، از این دار برو
سلام ا لطفا اسمتان یادتان نرود ممنون
ماهور
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 02:54 ب.ظ
سلام آقای رحمانی.حالتون خوبه؟ در جواب سوالتون باید بگم که به بازی گرفتن احساسات انسانها کار سختی نیست خیلی راحت میشه کسی رو بازی داد فقط کافیه یه لحظه فراموش کنی که اون انسانه. به نظر من انسان سالم و غیرسالم یا معتقد و غیر معتقد نداره فقط کافیه خیلی چیزها رو فراموش کنیم و نادیده بگیریم واز احساسات دیگران به نفع خودمون استفاده کنیم بعد هم براحتی بندازیم توی سطل آشغال. در کل میخواستم بگم اصلا کار سختی نیست.
آشنا
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 05:41 ب.ظ
سلام استاد یادم رفت بنویسم،آشنا هستم
حسین دهقان
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 08:40 ب.ظ
سلام
سلام به همه سلمان عزیز به نظر میاد از نارفیقی رنجیدی. چیزی داریم به اسم فطرت که همه ما داریمش. این فطرت پاک به ما اجازه نمیده کار نادرست انجام بدیم(وجدان) هیچ کس تا بحال نتوانسته با وجدان خودش بجنگد. آدمهایی که خرده شیشه دارند(بماند که این خرده شیشه ها رو از کجا کسب میکنند) هم نمیتوانند وجدان خودشون رو زیر پا بگذارند. برای اینکه این وجدان مزاحم کارهاشون نشه یه جورایی راضیش میکنند. اوایل با دلایل به اصطلاح محکم و منطقی و کم کم به جایی میرسند که به هر دلیلی وجدان خودشونو دور میزنن طوری که انگار نه انگار وجدانی هم در کاره و انسانیت وجود خارجی داره. این آدما هیچ وقت در هیچ لحظه ای از زندگیشون برنمیگردند و به کرده هاشون نگاه نمی اندازند چون میدونند اگه این کارو بکنند خودشون از کارهایی که کردند حالشون بهم میخوره. گاهی آدمهای بد مهربون میشن و مثلا در ظاهر مرام میگذارند اما غافل از اینکه این کار رو واسه آروم کردن وجدانشون میکنند. آنها آنقدر به این کار ادامه میدند که مانند یک معتاد به مخدر بدون این کارها زندگی براشون سخت و رنج آور میشه. به نظر من برای کسایی که میخواهند گرافتار چنین کسانی نشوند بهترین هنر شناخت حرف خوب از خوب است. حرف بد که جای خود.توکل به خدا برای رهایی از شر انس و جن اولین شرط است. و شرط اول این توکل هم صفای دل خود آدمه. خدا نکنه که ما جزء شر رسانندگان باشیم که بدترین خلق خواهیم بود. و اگر هستیم خدا هدایتمان کنه. تمام حرف امام حسین(ع) این بود که "اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید" باشد که بفهمیم که کشتن احساسات دردناکتر از کشتن تن است یا حق
سلام و آفرین. واقعا آفرین جوان.
استاد
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 06:31 ق.ظ
امین عزیز سلام
یک خبری از خودت به ما بده
این هم شاه بیتت (راستی یادم می آد یه زمانی بعضی نون به نرخ روز خورها به بعضی لغات هم گیر می دادند. کسانی که خودشان هر کاری می خواستند می کردند -چون خودشون را کر می دانستند-اما مدام کاتولیک تر از پاپ بودند و ایراد دیگران را می گرفتند. این طور آدمها اکثرا تو زرد از آب در آمدند!) بگذریم اگر پیغام را دیدی یک خبری از خودت به ما بده. ممنون
هیدروژن با این که وجوه مشترکی با بعضی از گروه ها داشت نتوانست در هیچ یک از گروههای جدولی تناوبی اجازهی اقامت کسب کند. ابتدا به سراغ قلیاییها رفت و با آنها اظهار قومیّت کرد. قلیاییها چون او را مانند خود پوشیده در اوربیتال دیدند و به خصوص شنیده بودند گاه او را با عنوان کاتیون نام میبرند وی را در گروه خود پذیرفتند. حتی لیتیم اتاق فوقانی را به او اختصاص داد. امّا بعد حرکاتی از هیدروژن سر زد که باعث گفتگوها و ایجاد شک و تردیدها گردید. لیتیم به سدیم گفت او گاه برای برقراری پیوندها با ما اظهار تمایل میکند. کِی این رسم بین ما بود؟ سدیم: شنیدهام H کاملاً عریان است و هیچ پوششی از الکترون ندارد. واقعاً بیشرمی نیست؟ لیتیم: اگر الکترون هم پیدا کند. گاز میشود, فرار میکند. او بندبشو نیست. ما عنصر گازی نداشتیم؟ سدیم: اگر H در فعالیتهای الکترولیتی مانند ما به کاتد میرود یک نیرنگ است. شنیدهایم گاه در چهرهی هیدرید H و به طور مذاب به آند میرود. لیتیم: پیوند ما با عناصر دیگر از جمله هالوژنها یونی است. کووالانسی نیست. امّا او پیوند کووالانسی برقرار میکند. سدیم: بلی ما در خانوادهی خود عنصری این گونه دورو نداریم. او گاه کاتیون و گاه آنیون میشود. لیتیم: فعالیت ما در حالت فلزی زبانزد خاص و عام است. برّاق و رسانای الکتریسیته هم هستیم او چه شباهتی به ما دارد؟ سدیم: درست است او از تبار ما نیست. ما کِی آنیون شدهایم؟ باید عذرش را خواست. هیدروژن سراغ خانوادهی هالوژنها میرود و خود را منسوب به آنها معرفی میکند و میگوید: من مانند فلوئوروکلر گازی شکل هستم. حتی با همة کوچکی و سبکی حجمی برابر آنها اشتغال میکنم (4/22 لیتر), شما بیشترین تمایل وصلت را با قلیاییها دارید. من هم بیمیل نیستم. من به صورت ملکولی مانند شما دو اتمی هستم. آنها او را پذیرفتند, امّا زمانی بعد احساس میکنند این یک وجبی آنها را فریب داده است, چرا که او کاهنده است و آنها اکسنده. او چه ربطی به آنها دارد. عذرش را میخواهند. هیدروژن سراغ خانوادهی کربن میرود و اظهار همبستگی میکند و میافزاید لایهی ظرفیت من مانند لایهی ظرفیت شما نیمهپر است. ما الکترونگاتیویته مشابه داریم و به جای پیوند یونی پیوند کووالانسی برقرار میکنیم. اما الماس و سیلیسیم با آن وقار و داشتن شبکه وسیع کووالانسی از ابتدا نسبتی بین خود و آن جزء ناچیز ندیدند و بیاعتنا طردش کردند. بلی هیدروژن از آن به بعد گوشهی تنهایی برگزید و دانست کسی که چند چهره دارد تنها میماند.
آشنا
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 05:26 ب.ظ
سلام استاد مطلب در مورد هیدروزن خیلی قشنگ بود من همیشه فکر میکردم که آدمهایی که دو رو هستند خودشون اذیت میشن ولی این سوال برام هست که چرا با اینکه اذیت میشن ولی همچنان دو رو می مانند؟
سلام آری انصافا بیست است!
درست به همون دلیل که انسان اسیر شیطان سخته که اونو ول کنه!
سلمان رحمانی
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 02:25 ق.ظ
به نام خدا درود بر استاد عزیز و همه دوستان خدا قوت پوزش مرا از برای دیرکرد در پاسخ با بزرگواری خود بپذیرید.
سلام استاد خیلی ممنون که وقت گذاشتید و نوشتید ای کاش می خواندیمشان با سپاس فراوان از اینکه به ما سر می زنید هم ممنونم باشد که لایق باشیم پیروز و سربلند در پناه خدا یا علی
سلام آشنای گرامی ممنونم که پاسخ دادید پس چرا برخی خیلی راحت این کار را انجام می دهند و موجب بسیاری از ناملایمات اجتماعی می شوند؟؟؟ متاسفانه خیلی ها دین را بازاری می خواهند. یعنی حتی با خدا خود هم رو راست نیستند و بسته به ضرورت دیدگاهشان را نسبت به حتی اعتقاداتشان عوض می کنند. بازم ممنونم از اینکه نظر دادید. بازم به ما سر بزنید یا علی
سلام ماهور گرامی خیلی لطف کردید که تشریف آوردید و نظر دادید. آری وقتی ما انسان بودنمان را فراموش می کنیم. وقتی وجدان آگاهمان را از خواب غفلت بیدار نمی کنیم. وقتی نفس سرکشمان را کنترل نمی کنیم. وقتی اعمال و رفتارهای روزمره امان را بررسی نمی کنیم و با میزان وجدانمان نمی سنجیم. وقتی سر خود را زیر برف می کنیم و خودمان را به خواب می زنیم موجب سقوطمان می شویم. خودمان راهش را هموار می کنیم. بازم به ما سر بزنید یا علی
به به به حسین دهقان عزیز خیلی خوش آمدی مشتی سرافرازمان کردی چشممان را روشن کردی حسین عزیز اگه بخواهیم توی این جامعه و با این افرادی وجود دارد و یکی از آنها خودم هستم زندگی کنیم بایستی خیلی مسائل رو قبول کنیم. حسین اگه وجدان و فطرت بیدار بود که مشکلی نبود!!! اگه اعتقاد به خدا و روز داد بود که... چه عرض کنم بی خیال حسین عزیز بازم به کلبه ی حقیرانه ما سر بزن جدا از حضورت شاد شدم به یاری خدا پیروز و سربلند باشی یا علی
امین عزیز به راستی که آفرین داری دوستت داریم
درود بر آشنای گرامی خیلی خوش آمدی آشنا به نظر من چون اینان خودشان نیستند. یعنی از خود غافل شده و اسر نفس شده اند. نمی دانم؟!!! از اینکه به کلبه ی درویشی ما سر می زنید ممنونم بازم به ما سر بزنید که وجودتان موجب شادمانی و تشویق است پیروز و پایدار در پناه یزدان پاک یا علی
سلام سلمان این دوبیتی با اجازه این باراز زبان تو خطاب به سالوسیان:
کفر چو منی گزاف و آسان نبود محکمتر از ایمان من ایمان نبود در دهر چو من یکی و آن هم کافر پس در همه دهر یک مسلمان نبود
به نظرم کلبه دار نمونه در صندوقچه شما هستید به دلایل مختلف .امیدوارم که همیشه موفق موید باشید
خواستم در حد خودم به سوال های شما پاسخ بدهم
۱:آیا می شود احساسات افراد را به بازی گرفت؟؟؟
بله که میشود.خلی خوب هم بعضی از ادم ها که الان کم نیستند این کار رو میکنند
۲:یعنی برای برآورده کردن نیازهای شخصی افراد را به بازی بگیریم و انسانیت را زیر پا بگذاریم؟
متاسفانه بله برای این است که این طور ادم ها(خدایا اگر ما هم اینطور هستیم نجاتمان بده ای کریم) خداپرست نیستند بلکه نفس پرست و شیطان پرست هستند حتی اگر القابی مثل مسلمانی و شیعه بودن را یدک بکشند.اینطور ادم ها به دلیل پرستش خودشان در عمل چیزی از اسنانیت را درک نمی کنند بلکه چون خدایشن خودشان هستند برای راضی نگه داشتن او دست به هرکاری میزنند و اگر به این کارشان ادامه دهند مطمنا خیلی از حیوانات از ان ها انسان تر هستند
۳:اگر این عمل توسط فرد یا افرادی صورت گیرد که ادعای سالم بودن هم داشته باشند و خود را فردی متدین بداند (البته شاید خیلی هم معتقد باشد) و در واقع در هنگام تعریف و تمجید و سالم بودن هم در دسته ی سالم ها باشد آنوقت شما چه نتیجه ای می گیرید؟؟؟
به نظزم ادعا کافی نیست.بلکه در عمل باید انسان ها رو شناخت البته نکه با یک عمل فرد را شیعه و با یک عمل فرد را کافر بدانیم.راستش جواب این سوال سخته نتیجه گرفتن در این جا حساس است شاید خیلی ها از بستی این افراد زیاد شدن به خواهند اصل دین رو هم زیر سوال ببرند ولی باید خیلی حواسمان جمع باشد هیچ وقت به نظرم نباید دین رو با پیروانش شناخت (البته حساب ائمه(ع) و پیامبران و رهبران صالح دینی جداست) کافی ست نگاهی به جامعه خودمان بیندازیم حداقل خیلی ها ادعای مسلمانی رو دارند ولی ایا در عملشان ایا چیزی از اسلام نمایان است؟؟؟
به نظرم نمیشود کسی واقعا معتقد باشد واین عمل را انجام دهد مطمئن باشید که ایشان توهم معتقد بودن را دارد
و اینکه در دسته سالم ها باشند اول باید دید خود این دسته سالم ها چقدر سالمند سپس بالاخره منافقین( وانسان های ریا کار) در هر جایی میتوانند نفوذ کنند. نفاق خیلی خیلی چیز ویران کننده ای است متاسفانه در جامعه امروز خیلی ها که خودشان هم نمی دانند گرفتار این بیماری هستند.به نظرم همگون نبودن حرف با عمل می تونه از نشانه های نفاق باشه
ولی در کل نمیشود به راحتی نسبتی به کسی بدهیم مگر اینکه به قول استاد امتحان پس داده باشند .
علی مع الحق و لحق مع علی
یا علی
سلمان رحمانی
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 06:00 ب.ظ
به نام خدا درود بر استاد عزیز و همه ی دوستان گرامی استاد شما لطف دارید و بیان این دو بیتی از زبانم گران است!!! من خیلی گناهکارم:-( اگر امید رحمتش نباشد روزم چو شب تار است!!! باشد که کسی برایم ریش گرو گذارد و قرین رحمتش قرار گیرم. یا علی
درود بر 13 گرامی خیلی خوش آمدی حضورتان موجب شادمانی ماست شما لطف دارید 13 گرامی ممنونم نمی دونم که از چه به این نتیجه رسیده اید و شاید خیلی هم مهم نباشد ولی اگر چنین باشد!!! دوستان عزیزم و از جمله شما خیلی بهتر هستید و من به راستی از مطالبتان استفاده می کنم. خدا رو شکر که یاران باوفای صندوقچه سالم هستند و هدف اغلب آنها تعالی روح و معنویات است. واقعا خوشحالم که در اینجا هستم
در مورد مطالبی که فرمودید هم ممنونم. سخنانتان درست است. به راستی که بایستی از عمل انسان ها را شناخت و انسان ها را با حق سنجید نه حق را با افراد (سخن مولا علی (ع)) و همچنین زود قضاوت نکنیم و کسی را در گروه دین دار و کافر قرار ندهیم مگر آنکه حجت تمام شده باشد. با سپاس از حضورتان بازم به ما سر بزنید پیروز و سربلند در پناه خدا یا علی
رحیمی نژاد
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 07:12 ب.ظ
به نام خدا سلام به آقای رحمانی گرامی خوبید ؟ چه خبرا؟ من از تمام لطف های شما ممنونم باشد جبران کنیم
آشنا
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 11:42 ق.ظ
نامهای به خدا!!!!! یک روز کارمند پستی که به نامههایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی میکرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامهای به خدا ! با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود: خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی میگذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج میکردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کردهام، اما بدون آن پول چیزی نمیتوانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم . تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن ...
کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ... همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود: نامهای به خدا ! همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود : خدای عزیزم، چگونه میتوانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی ... البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشتهاند!!... گاهی وقت ها چقدر ما آدما در اشتباهیم !!! اشتباهاتی که شاید هیچوقت یا به راحتی نتونیم جبران کنیم
مرتضی
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 02:41 ب.ظ
به نام خدا سلام
چطوری داش سلمان؟ دلم هواتو کرده! هستی چهارشنبه؟ آفرین دارم میام اون طرفی! امیدوارم استاد هم باشه و چایی ای سه تایی با هم بخوریم و حالشو ببریم
من که دلم واسه اون شربتت تنگ شده اگه رؤسا اجازه بدن باهم درست می کنیم و انقدرمی خوریم تا بترکیم راستی به نظرت به بعضی ها به شربت خوردن ما هم حسودی می کنند؟
کلی حرف باهات دارم٬ به زودی میبینمت
استاد شما هم هستین؟ حوالی ۱۱ می رسم اگه نبودین پایان نامه رو بدین به سلمان
۱۱ سه شنبه؟!
مرتضی
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 05:50 ب.ظ
به نام خدا سلام استاد
۱۱ چهارشنبه !!! انشالله اگه خدا بخواد صبح زود با قطار حرکت می کنم و حوالی ۱۱ می رسم دانشگاه
امیدوارم که باشید یعنی باشید دیگه!!! دلم واستون تنگ شده والا
ان شاالله
رحیمی نژاد
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 11:02 ق.ظ
به نام خدا سلام آقای رحمانی سوال های شما سوال هایی است که نمی توان آسان به آنها پاسخ داد بد ترین کارها از نظر من بدی کردن به خلق خداست خدا بنده هاشو دوست داره و فکر نمی کنم کسی یا کسانی رو که به بنده هاش بدی کنن ساده و راحت ببخشه . اما گاهی ذات آدم ها بد نیست اشتباه می کنن و پشیمان می شن و توبه می کنن این آدمها رو هم با یک خطا نباید بد دونست اما کسی که با جونو دل بدی می نه و صدای خندش شیطان گونه بلند است اون اصلآ دیگه حیف است بهش بگوییم آدم از حیوان پست تر و حقیر تر است. آقای رحمانی بابای من همیشه ۲ تا جمله داره ۱: آدم باید خودش خوب باشه ۲: هیچ چیز بهتر از صداقت و راستی و درستی نیست شاید بی ربط به سوال های شما باشه اما یاد شون افتادم . خدا رو شکر که خانواده ی سالمی داریم و می تونیم برای خوب بودن بهش تکیه کنیم.
آفرین بر این پدر
ماهور
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 02:29 ب.ظ
30 اگر با ارزش برای زندگی شما
۱-اگر محصول یا خدمتی را نمی شناسید تا وقتی به آن شناخت دست نیافته اید آن را نخرید.
۲-اگر تسلطی بر اعمال خود ندارید، ولی بدانید که در نهایت اقدامات شما از آن شماست.
۳-اگر شما حداقل ۱۰ درصد درآمد تان را پس انداز نمی کنید بدانید که صرفه جویی نخواهید کرد.
۴-اگر بیش از حد صحبت کنید،مردم شنیدن حرفهایتان را متوقف خواهند کرد.واگر به اندازه کافی حرف نزنید، مردم هرگز نقطه نظرات شما را نخواهند شنید.
۵-اگر تنبل هستید، هرگز موفق نخواهید بود.تنبلی پتانسیل های واقعی شما را تحت تاثیر قرارخواهد داد.
۶-اگر از شغل خود نفرت دارید، شما بیش از نیمی از وقتی را که در این سیاره زندگی می کنید را متنفر بوده اید.
۷-اگر درصدی از پس انداز خود را در بازار سهام سرمایه گذاری نمی کنید،پس شما میلیون ها تومان در دوره های مختلف زندگیتان از دست داده اید.
۸-اگر آنچه را که آغاز می کنید هرگز به پایان نمی برید، درصد پیشرفت شما همیشه صفر است.
۹-اگر شما به اندازه کافی مایعات نمی نوشید،پس هرگز سلامتی کافی نخواهید داشت.
۱۰-اگر مبلغ بدهکاری های شما بیش از ۴۰% از درآمد ماهیانه شماست،حتما شکست خواهید خورد، بی درنگ عادات خرید و خرج کردنتان را تغییر دهید.
۱۱-اگر از رویارویی با مشکلات خود پرهیز می کنید،بدانید که همین مشکلات هدایت بخشی از دوران زندگی شما را به دست خواهند داشت.
۱۲-اگر چیزی صدای خوبی دارد،آن چیز هم می تواند خودش خوب باشد.
۱۳-اگر شما هر ۳تا ۵ سال درحال خرید یک ماشین معروف هستید، اینکارو متوقف کنید، دارید پولتان را از دست می دهید.
۱۴-اگر به اتفاقات اطراف خود توجهی ندارید، شما را بعنوان یک آدم احمق نگاه خواهند کرد.
۱۵-اگر شما با دنده عقب در یک خروجی شیب دار بزرگراه حرکت کنید شانس شما برای داشتن یک حادثه ۱۰۰۰% خواهد بود.لطفا از اولین خروجی خارج شود و مسیر را دور بزنید.
۱۶-اگر شما هرروز چیز جدیدی یاد نمی گیرید، پس درحال از بین بردن روزهای زندگیتان هستید.
۱۷-اگر امروز شما را تهدید به اخراج شدن کردند و حتی یک پیشنهاد زیرکانه در کنارش بود.بهتر است از همین امروز خود را آماده رفتن از آنجا کنید.
۱۸-اگر به شما یک بیمه با بالاترین خدمات و هزینه ماهیانه بسیار کم پیشنهاد شد، قبول کردن آن مثل شاشیدن در باد است.
۱۹-اگر شما هرگز به دیگری کمک نمی کنید، پس انتظار بازگشت نفعی به خودتان را هم نداشته باشید.
۲۰-اگر شما از اشتباهات خود چیزی یاد نمی گیرید،پس چندان چیز دیگری را هم یاد نخواهید گرفت.
۲۱-اگر شما رویایی ندارید، پس به عنوان یک موجودیتی در رویای کس دیگری خواهید زیست.
۲۲-اگر شما همیشه اشتباه می کنید،پس از سوال کردن نترسید.
۲۳-اگر درحالی که ورزش می کنید موسیقی گوش نمی کنید،بهترین بخش تمرینتان را از دست داده اید.
۲۴-اگر شما راضی و خوشنود نیستید،پس وقت آن رسیده چیزهایی را تغییر دهید.
۲۵-اگر شما به دوردست ها خیره نمی شوید، پس هرگز آنها را بدست نخواهید آورد.
۲۶-اگر هرگز چیزهای جدیدی را تجربه نمی کنید ، زندگی شما خیلی خسته کننده است.
۲۷-اگر در وجود شما عشق وجود ندارد، شما هنوز انسان جا افتاده ایی نیستید.
۲۸-اگر در حال حاضر بیش از حد احساسی هستید، تصمیم گیری را به بعد موکول کنید.
۲۹-اگر کسی از شما درباره نوع بیمه تامین اجتماعی و بیمه های دیگرتان سوال کرد اطلاعاتی به او ندهید.
۳۰-اگر برای خود راه مشخص و خاصی را انتخاب کرده اید، مردم نیز به این راه شما توجه خواهند نمود.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام آقای رحمانی.روز معلم بهتون تبریک میگم استاد.
هوالحی
سلام استاد عزیز
خوبید؟
روزتون مبارک
امروز ۱۶امین روز معلمی هست که به معلم هایم تبریک می گم اما این تبریکم با همه تبریک هام فرق می کنه چون معلمم با همه فرق می کنه.امسال بیشتر از پارسال به ارزشتون و نقشتون در زندگیم پی بردم.
استاد حضورتون در زندگیم بزرگترین محبت خدا بود.
من شما رو از دوم دبیرستان وقتی که برای همایش شیمی اومدین مدرسه مون (فرزانگان) شناختم و حالا هم سال آخر دانشجوییم هست و دلم برای تمام این سالهای که گذشت با خاطرات تلخ و شیرینش تنگ میشه .
امروز رفته بودم یه مدرسه ابتدایی وقتی جشن بچه هارو که برای معلم هاشون گرفته بودن دیدم یاد اون روزهای قدیم و دوران ابتداییم افتادم.
امیدوارم سالیان سال سایه تون بالای سر همه ی ما باشه.
از طرف من به همسر محترمتون هم تبریک بگید.
یا علی
سلام منتظر
ممنونم
ان شاالله خدا خوشبختت کنه تو این دنیا و اون دنیا.
بازم تبریک می گم.
هوالحی
سلام اقای رحمانی
خوب هستید؟
روز معلم رو به شما تبریک می گم
در مدتی که شاگرد شما بودم و هستم علاوه بر شیمی خیلی درس های دیگه فراگرفتم که اثر اونها در زندگیم فراتر از اثر شیمی است.
امیدوارم همیشه در زندگیتون موفق باشید.
یا علی
من از طرف سلمان از ادب و قدر شناسی شما تشکر می کنم.
وقتی انسان بعضی چیزها را مقایسه می کندبه نتایجی اعجاب انگیز می رسد.
به نام خدا
سلام
خدا را شاکرم که به من فرصتی داد تا بتوانم لااقل به زبان شکر گذار معلم خویش باشم، امید که با ادامه مسیر علم حقیقتا لطف اول خودش و بعد معلمانم را تقدیر کنم.
استاد بزرگوارم، روزتان مبارک
٭;%٭
٭;%٭;%٭;%٭
٭;%٭;%٭;%٭;%٭
٭;%٭;%٭;%٭;%٭
٭;%٭;%٭
;;;;;
;;;;;;;;
;;;;;;;;;;;
ببخشید دسته گلم بهتر از این درنیومد دیگه ؛-)
این روز بر تمامی معلمان عزیز گرامی
راستی استاد مطلب بالا رو همراه پدر و مادرم خوندم بسیار عالی بود از بابت این مطلب سپاسگذار؛ فقط یه چیزی فکر می کنم تو پاراگراف دوم خط دوم سال اشتباه درج شده باشه:«او از سال (1365) به صدور اعلامیه و بیانیه پرداخت »
سلام
ممنون
منتظرم!
سلام به استاد عزیز،روزتان مبارک
سلام به آقای رحمانی، این روز بر شما هم مبارک و امیدوارم همیشه موفق باشید.
وسلام به همه دوستان
ببخشید که دیر شد، تو مسافرت بودم
این جدید ترین شعرمه(البته اگه بشه اسمشو شعر گذاشت)
دیشب این دل هوایی از خاطره داشت
آخر این دل از خودش فاصله داشت
پشت پلکش نشانی از باران بود
ولی از ریختنش واهمه داشت
دیشب انگار تمام حرفهایش را
مو به مو،و خط به خط، در حافظه داشت
عاشقانه ترین ترانه های هستی را
در درون خیالی از حادثه داشت
دیشب آری خواب دیدش باز
روی دستش یک گل و آینه داشت.
سلام آشنای آشنا! ممنونم.
گفتم شعر قبلی را نقد نکردیم شاعر دل نازک ما رنجیده؟!
خوب خدا را شکر.
باز هم باش.
ممنون
بنام خدا
معلم باغبان باغ عشق است
مدالش افتخار داغ عشق است
معلم قافله سالار عشق است
همه کار معلم کار عشق است....
استاد روزتون مبارک....
البته تبریک من هم به شماست وهم به صاحب کلبه آقای رحمانی که آزمایشگاه آلی ۱ در خدمتشون بودیم ...
سلامتی وآرامش بهترین هدیه های خدا به ما هستند
حیاتی پر از آرامش و تندرستی برایتان از درگاه خداوند بخشنده آرزومندم
سلام
ممنون از الطاف شما.
به نام خدا
درود بر استاد گرامی و همه ی دوستان
استاد روزتون مبارک
باشد که همیشه در کار و زندگی پیروز و سر بلند باشید
پیروز و پایدار در پناه خدا
یا علی
سلام بر 13 گرامی
ممنونم
شما لطف دارید
بر شما هم مبارک باشه
بازم به ما سر بزنید
در پناه خدا
یا علی
ممنون استاد سلمان!
بر تو هم مبارک
به نام خدا
درود بر همگی
استاد چندتا سوال:
ماه همیشه پشت ابر می مونه؟؟؟
استاد تکیلف آدم با هوسرانان چیست؟
استاد کسی برادری اش را ثابت نکنه میشه باهاش برادری کرد؟
استاد با تحریک احساسات میشه محبوب شد یا بهتر بگم استفاده ابزاری از افراد برای رسیدن به اهداف شخصی صحیح است؟ چه حکمی دارد؟
استاد چرا بعضی ها زود پسر خاله میشن و دوست دارن که خیلی زود صمیمی بشن؟
استاد چرا برخی خیلی زود رنگ عوض می کنن؟
استاد وقتی حجت در مورد منفور بودن شخصیتی بر کسی تمام میشود آیا بیعت صحیح است؟ تکلیف با اینگونه افراد چیست؟
همینا بود
سلمان عزیز سلام
چه سوالات جالبی و چه سوالات سختی!
نه برای جواب دادن که برای نوشتن!
به قدر یک تاریخ از من پاسخ می خواهی!
سلمان معافم کن معاف!
جناب رحمانی روز معلم بر شما و اساتید عزیز مبارک
به نام خدا
درود بر استاد عزیز و همه ی دوستان گرامی
سلام ماهور گرامی
بسیار سپاسگزام
لطف بسیار دارید
بازم به ما سر بزنید
یا علی
درود بر منتظر گرامی
خیلی خوش آمدید
سپاسگزارم
شما لطف دارید
شرمنده می کنید
من از محضر شما بزرگواران درس فرا می گیرم.
بازم به ما سر بزنید
در پناه خدا
یا علی
درود بر سالوا
خیلی خوش آمدید
سپاس از حضورتان و وقتی که می گذارید
بازم به ما سر بزنید
یا علی
سلام بر آشنا
خیلی خوش آمدید
سپاسگزارم
لطف دارید
ممنون از وقتی که می گذارید و به ما سر می زنید
بازم به ما سر بزنید
پیروز و سرافراز در پناه خدا
یا علی
درود بر خانم میرحسینی
خوش آمدید
سپاسگزارم
لطف دارید
ممنونم
بازم به ما سر بزنید
در پناه خدا
یا علی
درود بر دانشجو
خوش آمدید
سپاسگزارم
ممنون
لطف دارید شما
بازم به ما سر بزنید
در پناه خدا
یا علی
سلام سلمان جان
منم این روز رو به تو تبریک میگم و امیدوارم همیشه موفق و موفق تر باشی و هر جا که باشی خدا هواتو داشته باشه.
به نام خدا
سلام سلمان جان
روز معلم رو تبریک میگم
لیاقت شاگردیت رو که نداشتم اما لیاقت رفاقتت رو داشتم
رفیق عزیزم روزت مبارک
دیشب زنگ زدم که بهت تبریک بگم اما گوشی رو برنداشتی
دیگه به بزرگی خودت ببخش که دیر شد
یه دونه ای
دور دونه ای
آخرشی
لافزنان این را هم بر نمی تابند
سلام به همه
بهنام جعفر طاری عزیز مطلبی راجع به مرحوم دکتر آقابرگ در کلبه تیریک به محمد منسوبی فرد عزیز قرار داده و از همه درخواست کرده آن را بخوانند.
ممنون
سلام استاد
اختیار دارید،از استاد که نباید رنجید
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
سلام
ممنون
باز هم از کارهای زیباتون برامون بفرستید.
به نام خدا
درود بر استاد عزیز و دوستان گرامی
خدا قوت استاد
سلام حسین دهقان عزیز
خیلی خوش آمدی
سرافرازمان کردی استاد
خیلی ممنونم
بر تو هم مبارک حسین دهقان عزیز
شرمنده می کنی
ما به شاگردی شما هم نمی رسیم
لطف داری مشتی
با اینکه سرت خیلی شلوغه ولی وقت می ذاری
ممنون
بازم به ما سر بزن
یا علی
سلام مرتضی عزیز
خیلی ممنونم
بازم که ما رو شرمنده کردی
بی خیال مرتضی
تو لطف داری
بزرگواری
من اینهمه نیستم
بابات دیشب شرمنده دیگه
هر چند که بعدش باهم صحبت کردیم و با صدای زنده هم ازت عذرخواهی کردم
بایستی ببخشی
بازم به ما سر بزن
خوشحال میشم
یا علی
سلام استاد
به روی چشم
می خوانم
یا علی
به نام خدا
سلام آقای رحمانی
خوبید انشاالله؟
ببخشید دیگه مطالبتونو نخوندم نظری ندارم:-) بحث آقا محسن رو هم که نخوندم!
فقط اومدم یه حالی بپرسم
موفق باشید
سلام استاد . بعضی از سوالات آقای رحمانی سوالای من هم هست. خواهش میکنم جواب بدید
ماه همیشه پشت ابر می مونه؟؟؟
استاد تکیلف آدم با هوسرانان چیست؟استاد چرا برخی خیلی زود رنگ عوض می کنن؟
به نام خدا
سلام
چشم! ولی حتی الامکان به اختصار
نه! ماه همیشه پشت ابر نمی مونه ولی گاهی دیر در میآد خیلی دیر. در اجابتش رحمت است و در تاخیرش حکمت.
مشخص است باید نهی از منکر کرد: با دست و با عمل
نشد با کراهت چهره و کراهت قلب
اما متاسفانه لافزنان معاویه صفت که در جهان هم زر و زور و تزویر را دارند هوس را رنگ و لعاب داده و جای عشق غالب کرده اند و ذائقه ها را هم عوض کرده اند!
برای این که در ذهنشان هدف وسیله را توجیه می کند. ماکیاولیست هستند. خدا را فراموش کرده اند. روحشان را به شیطان فروخته اند و ...
مهمتر از همه خریدار دارند.
خریدار!
ذائقه ها عوض شده!
و این خطر ناک است.
بقیه را هم یکی یکی بپرسید اگر مختصر قبول دارید جواب می دهم.
یکی بود یکی نبود/ این داستان زندگی ماست. همیشه همین بوده. یکی بود یکی نبود. در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن. با هم ساختن. برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد. هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود، که یکی بود، دیگری هم بود. همه با هم بودند. و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم. از دارایی، از آبرو، از هستی. انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست. هیچ کس نمیداند، جز ما. هیچ کس نمی فهمد جز ما. و آن کس که نمی داند و نمی فهمد، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن . و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم . هنر نبودن دیگری! (این یک برداشت کاملا آزاد است)
به نام خدا
سلام به همه اهالی کلبه
.
.
.
بیا تا به ساحل ، زهم گپ زنیم
گهی از خوشی های هم ،دم زنیم /
چرا نقش آیین و آیینه را،
به سرها زده، باز مرهم زنیم /
مگر آب دریا پاکیزه نیست؟
بیا تا که آب را بر تن زنیم /
چه اشکال دارد گاهی سری ،
به دل های عاشق ،به گل ها زنیم /
اگر دل سرای همه لاله هاست،
بیا روز وشبها به آن سرزنیم.
به نام خدا
سلام
یک کلبه به نام آشنا بسازم؟
استاد
به نام خدا
درود بر استاد عزیز و همه دوستان گرامی
خدا قوت
سلام خانم رحیمی نژاد عزیز
خیلی خوش آمدید
سر افرازمان کردید
خدا رو شکر خوبم. از این بهتر نمیشه!!!
سلامتی
بهروزی
خانواده ای سالم
دوستانی نیک
دارم و از خداوند بزرگ و مهربان بسیار سپاسگزارم
از اینکه به ما افتخار می دید و از کلبه ما دیدن می فرمایید خوشحالم
شما چطورید؟ حال و احوالتان خوب است؟ خوش می گذرد؟
بازم به ما سر بزنید
از حضورتان شادمان می شویم
پیروز باشید و سربلند
در پناه خدا
سلام بر ماهور
خیلی خوش آمدید
بازم به ما سر بزنید
یا علی
سلام مرتضی عزیز
خوش آمدی
همیشه سالم و سلامت در پناه خدا باشی
یا علی
با سلام و تبریک برای کلبه جدیدتون.
خوشبختانه مشکلipام حل شده والان با ip قدیمی کامنت میذارم.
...........................................................................................
چگونه پیچک غم، ارغوان شادی را به باغ خاطر ما جاودانه پژمرده ست!
چگونه کم کم زنگار ناامیدی ها، جلای آینه شور و شوق را برده ست.
لبان ما، دیری ست به هم فشرده چو نیلوفران نشکفته ست.
چنان به زندگی بی نشاط خو کردیم که نقش روشن لبخند یادمان رفته ست!
ببین به چهره این مردمان راهگذر دل تمامی شان غنچه نخندیده ست.
هنوز، خانه ای از خانه های این سامان شبی ز بانگ سرود و سرور همخوانان
دمی ز شادی و پاکوب دست افشان به خود نلرزیده ست!
ببین که بر سر دل های مان چه آوردیم! ببین نخواسته با عمر خود چه ها کردیم!
چرا چو ماتمیان،بی خروش می مانیم؟ چرا سرود نیایش به بامداد، به نور،
سرود گندم، باران، سرود شالیزار سرود مادر، کودک، پدر سرود وطن، سرود زندگی و عشق را نمی خوانیم؟
یکی بپرس، که از زندگی چه می دانیم؟ نفس کشیدن آیا نشان زیستن است؟
خموش، مردن؟ یا شور و شوق پروردن!؟
چو آفتاب، به این لحظه ها درخشیدن. امید و شادی و شور و نشاط بخشیدن.
مگر نه اینکه غمی سهمگین به دل داریم مگر نه اینکه به رنجی گرفتاریم.
نشاط مان را باید همیشه، چون خورشید، بلند و گرم در اعماق جان نگهداریم.
مده به پیچک غم، آب و آفتاب و نسیم بیا دوباره به فریاد ارغوان برسیم!
فریدون مشیری
سلام استاد
خیلی ممنون از لطفتون،
ولی فکر می کنم این کار مسئولیت زیادی دارد
که می ترسم ناتوان از انجام آن باشم .
سلام
بر می آیید ان شاالله
البته کمی وقت شما را می گیرد که ما ممنون و سپاسگزاریم.
اجازه بدهید بسم ا...
پشت یه کامیون نوشته بود:
«وای بر روزی که گدا معتبر شود»
چقدر با معنی است!!!
بله واقعا با معنی است
برخی که شایسته بعضی چیزها نباشند به راحتی در نعمت خود را گم می کنند. این است که باید دعاکرد خدا اول جنبه اش را بدهد و سپس نعمتش را.
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
گر معتبر شود زخدا بی خبر شود!
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر بمهر بعالم ثمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک بخون جگر شود
خواهم شدن بمیکده گریان و داد خواه
کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود
از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان
اشد کز ان میانه یکی کارگر شود
ای جان حدیث ما بر دلدار باز گو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری بیمن لطف شما خاک زر شود
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
آن سرکشی که در سر سرو بلند تست
کی با تو دست کوته ما در کمر شود
دین سرکشی که کنگره ی کاخ وصل را ست
سرها بر آستانه ی او خاک در شود
روزی اگر غمی رسدت تنگدل مباش
رو شکر کن مباد که از بد بتر شود
ایدل صبور باش و مخور غم که عا قبت
این شام صبح گردد و این شب سحر شود
حافظ چو نامه ی سر زلفش بدست تست
دم درکش ارنه باد صبا را خبر شود
چه گنجینه ی قوی داریم!!!
انشاالله
به یاری خدا و به لطف شما و اهالی صندوقچه
بسم ا...
سلام و عرض تسلیت به جهت شهادت دخت نبی مکرم اسلام، چشمه کوثر حضرت زهرا (س) به پیشگاه مقدس صاحب الزمان و ملکوتیان و به پیروان آن بانوی مکرم و همه مسلمین جهان
یه جا خونده بودم: خواهد آمد مرهم زخم علی مرتضی در کوچه ها!
به اشک دیده زینب که می خواند نماز شب
کنار بستر مادر بیا ای یوسف زهرا
به آن یاس غریبانه که گم کرده ره خانه
میان کوچه و معبر بیا ای یوسف زهرا
.......................................................................
راستی استاد از بحث محسن خیلی وقته خبری نیست نکنه نمی خواید ادامه بدید، استاد تازه دارم یه چیزایی یاد می گیرم
این اواخر یه مطلب از یک روانشناس شنیدم که فکر کردم شاید بی ربط به این بحث نباشه،این که : " چاپلوس و حقیر فقط به بالادست خود احترام می گذارد و نسبت به پایین تر از خود بی توجه و بی احترام است. در مقابل انسانهای کریم النفس به همه چه بالا دست و پایین دست احترام می گذارند." و من فکر می کنم بعضیها که خودشون لایق چنین صفتی هستند(چاپلوسی) چقدر راحت به آدمهای دیگه به ویژه افراد مصداق انسانهای کریم النفس ،این صفت رو اطلاق می کنند!!!
سؤالهای آقای رحمانی سؤالهای خیلی خوبیه و فکر میکنم به ادامه بحث هم بتونه کمک کنه
موضوع دیگه ای که به ذهنم میرسه در مورد صداقته ، البته ممکنه کسی به زبان ظاهرا صداقت داشته باشه اما به دل نه !
صداقت فقط در کلام خلاصه نمیشه ، صداقت باید در تمام اعمال و رفتار و در نیات ما باشه که در بعضیها این طور نیست
آدم چاپلوس حتی اگر در مورد کسی که شایستگی ستایش داشته باشه، او رو مدح کنه شاید کلامش صادق باشه اما این صداقت از دل او برنخواسته!
ای کاش همیشه صادق باشیم حتی در نهان دلمان، که "او"از دل خبر دارد!
خدایا پناه بر تو از آن روز که نهان دلها آشکار می گردد!
خدایا جز تو پناهی نیست،
پروردگارا، تویی که هر که را خواهی عزت می بخشی وهر که را خواهی ذلت! و ای ستارالعیوب! در آن روز که یوم الحسرت نامیده ایش، دستمان بگیر و آبرویمان مبر (آبرویی که تو خود ما را بخشیده ای!)، توفیق توبه عنایتمان کن که از وحشت آن روز سخت در حراسیم!
.......................................................................
آخر کلامم با یک دو بیتی زیبا از سید حبیب نظاری:
جهان در حسرت آیینه مانده است گرفتار غمی دیرینه مانده است
شب سردی است بی تو بودن ما بگو تا صبح چند آدینه مانده است؟
سلام
چرا داریم ادامه می دیم
سر خط ها را دادیم شما هم که ماشاالله خوب تحقیق کردید و در ادامه اون مطالب زیبایی آوردید.
ممنون
راستی من منتظرم!
به نام خدا
سلام آقای رحمانی
ممنون منم خوبم
چون می گذردغمی نیست
خوبه که می گذره :-)
از خبر:
چرا ایرانیان از تجربیات درس نمی گیرند؟
سیاست > چهره ها - حسین مسعودنیا
تأمل در رفتار سیاسی ایران، اعم از نخبگان و افرادی عادی، بیانگر این مهم است که ملتی هستیم که کمتر سعی در استفاده از تجربیات دیگران در کارهای خود داشته و بیشتر دوست داریم از طریق آزمون و خطا عمل کنیم.
این مهم در حالی در میان ایرانیان رایج و شایع است که آموزه های دینی و عرفی رایج در میان ایرانیان بیانگر واقعیتی جز این می باشد. در قرآن کریم آمده است:«در زمین گردش کنید و در عاقبت کسانی که وعده های الهی را فراموش کردند بنگرید» و یا در افواه عامه رایج است که یک مسلمان دو بار از یک سوراخ گزیده نمی گردد.
علیرغم وجود چنین دستوراتی تأمل در تحولات تاریخی ایران بیانگر این مهم است که ایرانیان کمتر از تجربه تاریخی استفاده می کنند؛ موضوعی که سبب گردید تا یکی از سیاحان خارجی در قرن نوزده ایرانیان را مردمی ناتاریخی لقب دهد لذا سوالی که اکنون مطرح می گردد این است که دلایل عدم پندگیری ایرانیان از تجربیات تاریخی چیست؟ نگارنده دلایل زیر را در این مهم دخیل می داند:
فردگرایی: تأمل در روحیات و خلقیات ایرانیان بیانگر این مهم است که آنان بیشتر به فردگرایی تأکید دارند تا مشارکت اجتماعی. دلایل این امر هر چه که باشد یک تأثیر منفی به دنبال داشته است و آن اینکه غرور ناشی از فرد گرایی همیشه مانعی فراروی عبرت آموزی از عملکرد دیگران بوده است. این موضوع گاه سبب گردیده است تا برخی از نخبگان، علیرغم آگاهی از نتایج منفی تصمیم خود، همچنان بر اجرای دستورات خود تأکید داشته باشند موضوعی که ملت ایران در طول تاریخ تاوان بزرگی برای آن پرداخته است
عدم پاسخگویی نخبگان و مسئولان: در طول تاریخ ایران کمتر، علیرغم وجود راهکارهای قانونی در مفاد قانون اساسی پس از مشروطیت، مسئولان ملزم به پاسخگویی در خصوص عملکرد خود بوده اند و همیشه موضوعاتی از قبیل منافع ملی و یا استفاده دشمن از این موضوع سبب گردیده است تا بسیاری از خطاها با اغماض نگریسته شود. چنین شرایطی یکی از مهمترین دلایلی بوده است که نخبگان را ترغیب به اصرار بر تصمیمات خود و عدم بهره گیری از تجربیات دیگران کرده است. وجود چنین خصلتی در میان مسئولان به توده های مردم نیز تسری یافته است چرا که الناس علی دین ملوکهم.
سیاست زدگی تاریخ نگاری در ایران: توجه به درس تاریخ، به ویژه تاریخ معاصر ایران در نظام آموزش ایران بخصوص در مقطع متوسطه کم است ضمن آنکه تاریخ نگاری معاصر به دلیل تاثیر پذیری از گفتمان های سیاسی حاکم همیشه از ضعف بزرگ سیاست زدگی رنج برده است و همین موضوع سبب گردیده است تا رسالت اصلی درس تاریخ که انتقال تجربیات به نسل بعدی در هر جامعه است فراموش گردد به عبارت دیگر سیاست زدگی سبب گردید تا رسالت ملی آموزش تاریخ بویژه تاریخ معاصر نادیده گرفته گردد.
نهادینه نگر دین تحولات سیاسی- اجتماعی در ایران: تأمل در تاریخ ایران بیانگر این مهم است که به دلایل مختلف تحولات سیاسی - اجتماعی در ایران نهادینه نمی گردد و گاه طی یک قرن ملت شاهد تحولات متعدد است این وضعیت از یکطرف ثبات را از میان برده و از طرف دیگر سبب عدم توجه مسئولین و مردم به برنامه ریزی دراز مدت و تنها توجه به منافع کوتاه مدت گردیده است. چنین وضعیتی سبب حاکم بودن ویژگی کلنگی بر تحولات جامعه ایران گردیده است لذا طبیعی است که وقتی نگاه مردم یک جامعه به پیرامون خود کلنگی است بیشتر بدنبال تاکتیک باشند نه استراتژی و تنها در حالت تدوین استراتژی است که لزوم بهره گیری از تجربه تاریخی دیگران مورد توجه قرار می گیرد. خلاصه کلام اینکه به امید روزی که ایرانیان اعم از مسئولین و افراد عادی بیشتر از تجربه دیگران استفاده کنند و این تنها در صورتی امکان پذیر است که برای فرد فرد ایران منافع ملی بر منافع فردی و جناحی تقدم داشته باشد.
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
سلام استاد
میخواستم در ادامه حرف سالوای عزیز
"ممکنه کسی به زبان ظاهرا صداقت داشته باشه اما به دل نه !"
بگم:به نظرم صداقت ظاهری نداریم و صداقت فقط به دله و میتونه تو زبان ظاهر بشه.
استاد میخوام بپرسم چطوری به صداقت یه نفر باید پی برد؟
ما که تو دلشون نیستیم!
بعضی ها دروغ میگن از راست قشنگتر!
به نام خدا
سلام
حق با شماست
سخت است اما اگر بحث ها را (خصوصا بحث محسن را در کلبه درویشان) پیگیری کنید نشانه ها و راه هایی برای این شناخت ارائه کرده ام.
در هر حال باز تکرار می کنم نفاق و منافق شناسی بسیار سخت است.
این شعر امام ره نیز مناسب این تیپ آدمها (البته آنان که ظاهر مذهبی می گیرند و خرقه سالوس بر می کشند و در عمل منافقند) است.
غزلی ناب از امام ره
خـــــار راه منــــــــــى اى شیخ! ز گلــــزار برو
از ســـر راه من اى رنـــــد تبهکـــــــار، برو
تو و ارشاد من، اى مرشد بــــى رشد و تباه؟!
از بـــــرِ روى مـــن اى صوفــــى غدّار، برو
اى گــــــرفتار هواهــــاى خـود، اى دیر نشین
از صف شیفتگـــــــــان رخ دلــــدار، بــــرو
اى قلندر منش، اى باد به کف، خرقه به دوش
خــــرقــــــه شــرک تهى کرده و بگذار برو
خـــــانه کعبــــه کــه اکنون، تو شدى خادم آن
اى دغــــل! خادم شیطانى، از این دار برو
زین کلیســـــاى کـــــه در خدمت جبّاران است
عیسىِ مریم از آن، خــود شده بیزار، برو
اى قلـــــم بر کفـــــــِ نقـــــــــــــــّادِ تبهکارِ پلید
بنه این خــامـــه و مخلـــــوق میـــازار، برو
به نام خدا
سلام سلمان جووون
چند روزی بود که نتونستم به صندوقچه سر بزنم، خودت که دلیلش رو بهتر می دانی، میزبان یه مهمان خیلی خیلی عزیز بودیم!!!
انشالله و به یاری خدای متعال به زودی می بینمت
دلم واسه اون شربت خوشمزه ای که درست کردی تنگ شده
سلام استاد
درباره ی مقالات که تو کلبه خودم گفته بودم به این نتیجه رسیدم که اصلاحش رو بندازم گردنه خود استاد راهنمایم.
اصل ماهی گیری بود که یادم دادین
هفته پیش دو روز توی آزمایشگاه واکنشی رو انجام دادم که داده های جالبی بدست اومد و مقاله ی اون رو هم نوشتم.
همین برایم مهم است که گفتین واسم وقت می سازید
و خوشحالم از اینکه بعضی ها می خواهند به زور با شما چایی بخورن اما شما در برابر من وقتی میشازید تا دور هم چایی و قهوه ای بخوریم و این حسی است که حتی به زبان هم نمی توان آورد
راستی استاد ماه رمضان و افطاری دادن ها نزدیک است
یا علی
سلام
بسیار عالی
به نام خدا
درود بر استاد گرامی و همه دوستان عزیز
خدا قوت
ببخشید که دیر پاسخ می دم
سلام بر آرام گرامی
خیلی خوش آمدی
سپاس از برای تبریکت
شعر زیبایی است
ممنونم
بازم به ما سر بزن
پیروز و سربلند در پناه خدا
یا علی
سلام سالوا
خیلی خوش آمدی
بحث خوبی است
دنبال کردنش از سوی شما دوستان موجب به ثمر رسیدن این بحث می شود
بازم به ما سر بزنید
پیروز و سربلند در پناه خدا
یا علی
سلام خانم رحیمی نژاد
خیلی خوش آمدید
ما را سرافراز می کنید
خدا رو شکر که خوبید
فیلسوفانه نوشته اید!!!
به یاری خدا همیشه شاد و سلامت در پناه خدا باشید
بازم به ما سر بزنید
سالم و سلامت در پناه خدا
یا علی
درود بر استاد عزیز
خیلی خوش آمدید
بسی شاد می گردیدم از حضور بزرگان در کلبه ی حقیرانه خود
بازم به ما سر بزنید
پیروز و سربلند در پناه خدا
یاعلی
سلام آشنای عزیز
خیلی خوش آمدید
خوبست که سبب خیریم
بازم به ما سر بزنید
یا علی
سلام استاد
چه غزل زیباییییییی
اگر بخوام نمونه ای از بهترین ابیات رو اینجا تکرار کنم بایستی کل غزل را بیاورم
خـــــار راه منــــــــــى اى شیخ! ز گلــــزار برو
از ســـر راه من اى رنـــــد تبهکـــــــار، برو
تو و ارشاد من، اى مرشد بــــى رشد و تباه؟!
از بـــــرِ روى مـــن اى صوفــــى غدّار، برو
اى گــــــرفتار هواهــــاى خـود، اى دیر نشین
از صف شیفتگـــــــــان رخ دلــــدار، بــــرو
اى قلندر منش، اى باد به کف، خرقه به دوش
خــــرقــــــه شــرک تهى کرده و بگذار برو
خـــــانه کعبــــه کــه اکنون، تو شدى خادم آن
اى دغــــل! خادم شیطانى، از این دار برو
زین کلیســـــاى کـــــه در خدمت جبّاران است
عیسىِ مریم از آن، خــود شده بیزار، برو
اى قلـــــم بر کفـــــــِ نقـــــــــــــــّادِ تبهکارِ پلید
بنه این خــامـــه و مخلـــــوق میـــازار، برو
یا علی
به نام خدا
درود بر همگی
یه سوال داشتم:
از استاد عزیز و همه ی دوستان می خوام که به اون پاسخ بند و در صورت ایجاد در بحث شرکت کنند!!!
اما سوال:
آیا می شود احساسات افراد را به بازی گرفت؟؟؟
یعنی برای برآورده کردن نیازهای شخصی افراد را به بازی بگیریم و انسانیت را زیر پا بگذاریم؟
اگر این عمل توسط فرد یا افرادی صورت گیرد که ادعای سالم بودن هم داشته باشند و خود را فردی متدین بداند (البته شاید خیلی هم معتقد باشد) و در واقع در هنگام تعریف و تمجید و سالم بودن هم در دسته ی سالم ها باشد آنوقت شما چه نتیجه ای می گیرید؟؟؟
ممنون می شم اگه پاسخ بدید.
سالم و سلامت باشید
یا علی
سلمان کلی جواب دادم پاک شد!
قسمت نبود.
منتظر پاسخ دیگران می مانم.
شعری از امام ره
دعوی اخلاص
شعری از امام حمینی ره
گــــر تــــو آدمزاده هستى "عَلّم اَلاَسما" چه شد؟
"قابَ قَوْسینت" کجا رفته است؟ "اَوْاَدْنى" چه شد؟
بـــــر فـــــــــراز دار، فـــــــــریاد "اَنَا الحق" مىزنى
مــــــدّعىِ حــــــــق طلب، اِنیّت و اِنّـــــا چه شد؟
صــــوفى صـــــافى اگر هستى، بکن این خرقـه را
دم زدن از خــــویشتن با بـــــوق و با کرنا چه شد؟
زهــــــد مفـــــــروش اى قلنـــــدر، آبروى خود مریز
زاهـــــد ار هستى تو، پس اقبال بر دنیا چه شد؟
این عبــــادتــها که ما کردیم، خوبش کاسبىاست
دعــــــــــوى اخلاص با این خود پرستیها چه شد؟
مــــــرشد از دعوت به سوى خویشتن، بردار دست
"لا الهت" را شنیدستم؛ ولــــــــى "الاّ" چه شد؟
مـــــاعر بیمایه، بشکن خـــــامـــــه آلــــــــــــودهات
کـــــــــــم دلآزارى نما، پس از خدا پروا چه شد؟
سلام
این هفته مختار را دیدید؟
خولی زیر بار حقیقت نمی رفت! وقتی حقیقت را قبول کرد که برق شمشیر را در ترس مرگ داخل چشمانش دیدیم!
اگر به جای دادگاه آزادانه مختار گیر حکومت جو ر زمان می افتاد بلبل زبانی دروغین از یادش می رفت!
وقاحت را تعریفی صریح تر از این می خواهید؟
متاسفانه برخی که در فضای زور گویی و سفسطه بزرگ شده اند با سوء استفاده از آزادی بزرگترین دشمن آزادی اند!
سلام به آقای رحمانی
البته که نمیشود این کار را کرد
به بازی گرفتن احساست آدم کاری بر خلاف شرط انسانیت و دور از انصاف است،و اگر این کار توسط کسی انجام گیرد که ادعای تدین دارد،در این صورت اغلب میگویند که اینم از آدم مومن و بقیه چیزهایی که میدونیم....
اما به نظر من دین در مسائل اجتماعی تمام اصول انسانیت را تذکر میدهد
و افرادی که این گونه اند،دین ندارند بلکه دین نما هستند ،
و ضرری که این گونه افراد به اسلام وارد میکنند از کفار بیشتر است.
خـــــانه کعبــــه کــه اکنون، تو شدى خادم آن
اى دغــــل! خادم شیطانى، از این دار برو
سلام ا
لطفا اسمتان یادتان نرود
ممنون
سلام آقای رحمانی.حالتون خوبه؟
در جواب سوالتون باید بگم که به بازی گرفتن احساسات انسانها کار سختی نیست خیلی راحت میشه کسی رو بازی داد فقط کافیه یه لحظه فراموش کنی که اون انسانه.
به نظر من انسان سالم و غیرسالم یا معتقد و غیر معتقد نداره فقط کافیه خیلی چیزها رو فراموش کنیم و نادیده بگیریم واز احساسات دیگران به نفع خودمون استفاده کنیم بعد هم براحتی بندازیم توی سطل آشغال.
در کل میخواستم بگم اصلا کار سختی نیست.
سلام استاد
یادم رفت بنویسم،آشنا هستم
سلام
سلام به همه
سلمان عزیز به نظر میاد از نارفیقی رنجیدی. چیزی داریم به اسم فطرت که همه ما داریمش. این فطرت پاک به ما اجازه نمیده کار نادرست انجام بدیم(وجدان) هیچ کس تا بحال نتوانسته با وجدان خودش بجنگد. آدمهایی که خرده شیشه دارند(بماند که این خرده شیشه ها رو از کجا کسب میکنند) هم نمیتوانند وجدان خودشون رو زیر پا بگذارند. برای اینکه این وجدان مزاحم کارهاشون نشه یه جورایی راضیش میکنند. اوایل با دلایل به اصطلاح محکم و منطقی و کم کم به جایی میرسند که به هر دلیلی وجدان خودشونو دور میزنن طوری که انگار نه انگار وجدانی هم در کاره و انسانیت وجود خارجی داره. این آدما هیچ وقت در هیچ لحظه ای از زندگیشون برنمیگردند و به کرده هاشون نگاه نمی اندازند چون میدونند اگه این کارو بکنند خودشون از کارهایی که کردند حالشون بهم میخوره. گاهی آدمهای بد مهربون میشن و مثلا در ظاهر مرام میگذارند اما غافل از اینکه این کار رو واسه آروم کردن وجدانشون میکنند. آنها آنقدر به این کار ادامه میدند که مانند یک معتاد به مخدر بدون این کارها زندگی براشون سخت و رنج آور میشه.
به نظر من برای کسایی که میخواهند گرافتار چنین کسانی نشوند بهترین هنر شناخت حرف خوب از خوب است. حرف بد که جای خود.توکل به خدا برای رهایی از شر انس و جن اولین شرط است. و شرط اول این توکل هم صفای دل خود آدمه.
خدا نکنه که ما جزء شر رسانندگان باشیم که بدترین خلق خواهیم بود. و اگر هستیم خدا هدایتمان کنه.
تمام حرف امام حسین(ع) این بود که "اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید"
باشد که بفهمیم که کشتن احساسات دردناکتر از کشتن تن است
یا حق
سلام
و آفرین. واقعا آفرین جوان.
امین عزیز
سلام
یک خبری از خودت به ما بده
این هم شاه بیتت (راستی یادم می آد یه زمانی بعضی نون به نرخ روز خورها به بعضی لغات هم گیر می دادند. کسانی که خودشان هر کاری می خواستند می کردند -چون خودشون را کر می دانستند-اما مدام کاتولیک تر از پاپ بودند و ایراد دیگران را می گرفتند. این طور آدمها اکثرا تو زرد از آب در آمدند!) بگذریم اگر پیغام را دیدی یک خبری از خودت به ما بده.
ممنون
هیدروژن با این که وجوه مشترکی با بعضی از گروه ها داشت نتوانست در هیچ یک از گروههای جدولی تناوبی اجازهی اقامت کسب کند. ابتدا به سراغ قلیاییها رفت و با آنها اظهار قومیّت کرد. قلیاییها چون او را مانند خود پوشیده در اوربیتال دیدند و به خصوص شنیده بودند گاه او را با عنوان کاتیون نام میبرند وی را در گروه خود پذیرفتند. حتی لیتیم اتاق فوقانی را به او اختصاص داد. امّا بعد حرکاتی از هیدروژن سر زد که باعث گفتگوها و ایجاد شک و تردیدها گردید.
لیتیم به سدیم گفت او گاه برای برقراری پیوندها با ما اظهار تمایل میکند. کِی این رسم بین ما بود؟
سدیم: شنیدهام H کاملاً عریان است و هیچ پوششی از الکترون ندارد. واقعاً بیشرمی نیست؟
لیتیم: اگر الکترون هم پیدا کند. گاز میشود, فرار میکند. او بندبشو نیست. ما عنصر گازی نداشتیم؟
سدیم: اگر H در فعالیتهای الکترولیتی مانند ما به کاتد میرود یک نیرنگ است. شنیدهایم گاه در چهرهی هیدرید H و به طور مذاب به آند میرود.
لیتیم: پیوند ما با عناصر دیگر از جمله هالوژنها یونی است. کووالانسی نیست. امّا او پیوند کووالانسی برقرار میکند.
سدیم: بلی ما در خانوادهی خود عنصری این گونه دورو نداریم. او گاه کاتیون و گاه آنیون میشود.
لیتیم: فعالیت ما در حالت فلزی زبانزد خاص و عام است. برّاق و رسانای الکتریسیته هم هستیم او چه شباهتی به ما دارد؟
سدیم: درست است او از تبار ما نیست. ما کِی آنیون شدهایم؟ باید عذرش را خواست.
هیدروژن سراغ خانوادهی هالوژنها میرود و خود را منسوب به آنها معرفی میکند و میگوید: من مانند فلوئوروکلر گازی شکل هستم. حتی با همة کوچکی و سبکی حجمی برابر آنها اشتغال میکنم (4/22 لیتر), شما بیشترین تمایل وصلت را با قلیاییها دارید. من هم بیمیل نیستم. من به صورت ملکولی مانند شما دو اتمی هستم.
آنها او را پذیرفتند, امّا زمانی بعد احساس میکنند این یک وجبی آنها را فریب داده است, چرا که او کاهنده است و آنها اکسنده. او چه ربطی به آنها دارد. عذرش را میخواهند.
هیدروژن سراغ خانوادهی کربن میرود و اظهار همبستگی میکند و میافزاید لایهی ظرفیت من مانند لایهی ظرفیت شما نیمهپر است. ما الکترونگاتیویته مشابه داریم و به جای پیوند یونی پیوند کووالانسی برقرار میکنیم. اما الماس و سیلیسیم با آن وقار و داشتن شبکه وسیع کووالانسی از ابتدا نسبتی بین خود و آن جزء ناچیز ندیدند و بیاعتنا طردش کردند. بلی هیدروژن از آن به بعد گوشهی تنهایی برگزید و دانست کسی که چند چهره دارد تنها میماند.
سلام استاد
مطلب در مورد هیدروزن خیلی قشنگ بود
من همیشه فکر میکردم که آدمهایی که دو رو هستند خودشون اذیت میشن ولی این سوال برام هست که چرا با اینکه اذیت میشن ولی همچنان دو رو می مانند؟
سلام
آری انصافا بیست است!
درست به همون دلیل که انسان اسیر شیطان سخته که اونو ول کنه!
به نام خدا
درود بر استاد عزیز و همه دوستان
خدا قوت
پوزش مرا از برای دیرکرد در پاسخ با بزرگواری خود بپذیرید.
سلام استاد
خیلی ممنون که وقت گذاشتید و نوشتید
ای کاش می خواندیمشان
با سپاس فراوان
از اینکه به ما سر می زنید هم ممنونم
باشد که لایق باشیم
پیروز و سربلند در پناه خدا
یا علی
سلام آشنای گرامی
ممنونم که پاسخ دادید
پس چرا برخی خیلی راحت این کار را انجام می دهند و موجب بسیاری از ناملایمات اجتماعی می شوند؟؟؟
متاسفانه خیلی ها دین را بازاری می خواهند. یعنی حتی با خدا خود هم رو راست نیستند و بسته به ضرورت دیدگاهشان را نسبت به حتی اعتقاداتشان عوض می کنند.
بازم ممنونم از اینکه نظر دادید.
بازم به ما سر بزنید
یا علی
سلام ماهور گرامی
خیلی لطف کردید که تشریف آوردید و نظر دادید.
آری وقتی ما انسان بودنمان را فراموش می کنیم. وقتی وجدان آگاهمان را از خواب غفلت بیدار نمی کنیم. وقتی نفس سرکشمان را کنترل نمی کنیم. وقتی اعمال و رفتارهای روزمره امان را بررسی نمی کنیم و با میزان وجدانمان نمی سنجیم. وقتی سر خود را زیر برف می کنیم و خودمان را به خواب می زنیم موجب سقوطمان می شویم. خودمان راهش را هموار می کنیم.
بازم به ما سر بزنید
یا علی
به به به حسین دهقان عزیز
خیلی خوش آمدی مشتی
سرافرازمان کردی
چشممان را روشن کردی
حسین عزیز اگه بخواهیم توی این جامعه و با این افرادی وجود دارد و یکی از آنها خودم هستم زندگی کنیم بایستی خیلی مسائل رو قبول کنیم.
حسین اگه وجدان و فطرت بیدار بود که مشکلی نبود!!!
اگه اعتقاد به خدا و روز داد بود که...
چه عرض کنم
بی خیال حسین عزیز
بازم به کلبه ی حقیرانه ما سر بزن
جدا از حضورت شاد شدم
به یاری خدا پیروز و سربلند باشی
یا علی
امین عزیز به راستی که آفرین داری
دوستت داریم
درود بر آشنای گرامی
خیلی خوش آمدی
آشنا به نظر من چون اینان خودشان نیستند. یعنی از خود غافل شده و اسر نفس شده اند.
نمی دانم؟!!!
از اینکه به کلبه ی درویشی ما سر می زنید ممنونم
بازم به ما سر بزنید که وجودتان موجب شادمانی و تشویق است
پیروز و پایدار در پناه یزدان پاک
یا علی
سلام سلمان
این دوبیتی با اجازه این باراز زبان تو خطاب به سالوسیان:
کفر چو منی گزاف و آسان نبود
محکمتر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آن هم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود
به نام خدا
سلام جناب رحمانی عزیز
به نظرم کلبه دار نمونه در صندوقچه شما هستید به دلایل مختلف .امیدوارم که همیشه موفق موید باشید
خواستم در حد خودم به سوال های شما پاسخ بدهم
۱:آیا می شود احساسات افراد را به بازی گرفت؟؟؟
بله که میشود.خلی خوب هم بعضی از ادم ها که الان کم نیستند این کار رو میکنند
۲:یعنی برای برآورده کردن نیازهای شخصی افراد را به بازی بگیریم و انسانیت را زیر پا بگذاریم؟
متاسفانه بله برای این است که این طور ادم ها(خدایا اگر ما هم اینطور هستیم نجاتمان بده ای کریم) خداپرست نیستند بلکه نفس پرست و شیطان پرست هستند حتی اگر القابی مثل مسلمانی و شیعه بودن را یدک بکشند.اینطور ادم ها به دلیل پرستش خودشان در عمل چیزی از اسنانیت را درک نمی کنند بلکه چون خدایشن خودشان هستند برای راضی نگه داشتن او دست به هرکاری میزنند و اگر به این کارشان ادامه دهند مطمنا خیلی از حیوانات از ان ها انسان تر هستند
۳:اگر این عمل توسط فرد یا افرادی صورت گیرد که ادعای سالم بودن هم داشته باشند و خود را فردی متدین بداند (البته شاید خیلی هم معتقد باشد) و در واقع در هنگام تعریف و تمجید و سالم بودن هم در دسته ی سالم ها باشد آنوقت شما چه نتیجه ای می گیرید؟؟؟
به نظزم ادعا کافی نیست.بلکه در عمل باید انسان ها رو شناخت البته نکه با یک عمل فرد را شیعه و با یک عمل فرد را کافر بدانیم.راستش جواب این سوال سخته نتیجه گرفتن در این جا حساس است شاید خیلی ها از بستی این افراد زیاد شدن به خواهند اصل دین رو هم زیر سوال ببرند ولی باید خیلی حواسمان جمع باشد هیچ وقت به نظرم نباید دین رو با پیروانش شناخت (البته حساب ائمه(ع) و پیامبران و رهبران صالح دینی جداست) کافی ست نگاهی به جامعه خودمان بیندازیم حداقل خیلی ها ادعای مسلمانی رو دارند ولی ایا در عملشان ایا چیزی از اسلام نمایان است؟؟؟
به نظرم نمیشود کسی واقعا معتقد باشد واین عمل را انجام دهد مطمئن باشید که ایشان توهم معتقد بودن را دارد
و اینکه در دسته سالم ها باشند اول باید دید خود این دسته سالم ها چقدر سالمند سپس بالاخره منافقین( وانسان های ریا کار) در هر جایی میتوانند نفوذ کنند.
نفاق خیلی خیلی چیز ویران کننده ای است متاسفانه در جامعه امروز خیلی ها که خودشان هم نمی دانند گرفتار این بیماری هستند.به نظرم همگون نبودن حرف با عمل می تونه از نشانه های نفاق باشه
ولی در کل نمیشود به راحتی نسبتی به کسی بدهیم مگر اینکه به قول استاد امتحان پس داده باشند .
علی مع الحق و لحق مع علی
یا علی
به نام خدا
درود بر استاد عزیز و همه ی دوستان گرامی
استاد شما لطف دارید و بیان این دو بیتی از زبانم گران است!!!
من خیلی گناهکارم:-(
اگر امید رحمتش نباشد روزم چو شب تار است!!!
باشد که کسی برایم ریش گرو گذارد و قرین رحمتش قرار گیرم.
یا علی
درود بر 13 گرامی
خیلی خوش آمدی
حضورتان موجب شادمانی ماست
شما لطف دارید 13 گرامی
ممنونم نمی دونم که از چه به این نتیجه رسیده اید و شاید خیلی هم مهم نباشد ولی اگر چنین باشد!!!
دوستان عزیزم و از جمله شما خیلی بهتر هستید و من به راستی از مطالبتان استفاده می کنم.
خدا رو شکر که یاران باوفای صندوقچه سالم هستند و هدف اغلب آنها تعالی روح و معنویات است.
واقعا خوشحالم که در اینجا هستم
در مورد مطالبی که فرمودید هم ممنونم. سخنانتان درست است. به راستی که بایستی از عمل انسان ها را شناخت و انسان ها را با حق سنجید نه حق را با افراد (سخن مولا علی (ع)) و همچنین زود قضاوت نکنیم و کسی را در گروه دین دار و کافر قرار ندهیم مگر آنکه حجت تمام شده باشد.
با سپاس از حضورتان
بازم به ما سر بزنید
پیروز و سربلند در پناه خدا
یا علی
به نام خدا
سلام به آقای رحمانی گرامی
خوبید ؟
چه خبرا؟
من از تمام لطف های شما ممنونم
باشد جبران کنیم
نامهای به خدا!!!!!
یک روز کارمند پستی که به نامههایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی میکرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامهای به خدا !
با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود:
خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی میگذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید.
این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج میکردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کردهام، اما بدون آن پول چیزی نمیتوانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم . تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن ...
کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ...
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود: نامهای به خدا !
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود :
خدای عزیزم، چگونه میتوانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی ... البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشتهاند!!...
گاهی وقت ها چقدر ما آدما در اشتباهیم !!!
اشتباهاتی که شاید هیچوقت یا به راحتی نتونیم جبران کنیم
به نام خدا
سلام
چطوری داش سلمان؟ دلم هواتو کرده!
هستی چهارشنبه؟
آفرین دارم میام اون طرفی!
امیدوارم استاد هم باشه و چایی ای سه تایی با هم بخوریم و حالشو ببریم
من که دلم واسه اون شربتت تنگ شده
اگه رؤسا اجازه بدن باهم درست می کنیم و انقدرمی خوریم تا بترکیم
راستی به نظرت به بعضی ها به شربت خوردن ما هم حسودی می کنند؟
کلی حرف باهات دارم٬ به زودی میبینمت
استاد شما هم هستین؟ حوالی ۱۱ می رسم
اگه نبودین پایان نامه رو بدین به سلمان
۱۱ سه شنبه؟!
به نام خدا
سلام استاد
۱۱ چهارشنبه !!!
انشالله اگه خدا بخواد صبح زود با قطار حرکت می کنم و حوالی ۱۱ می رسم دانشگاه
امیدوارم که باشید یعنی باشید دیگه!!!
دلم واستون تنگ شده
والا
ان شاالله
به نام خدا
سلام آقای رحمانی
سوال های شما سوال هایی است که نمی توان آسان به آنها پاسخ داد
بد ترین کارها از نظر من بدی کردن به خلق خداست خدا بنده هاشو دوست داره و فکر نمی کنم کسی یا کسانی رو که به بنده هاش بدی کنن ساده و راحت ببخشه .
اما گاهی ذات آدم ها بد نیست اشتباه می کنن و پشیمان می شن و توبه می کنن این آدمها رو هم با یک خطا نباید بد دونست اما کسی که با جونو دل بدی می نه و صدای خندش شیطان گونه بلند است اون اصلآ دیگه حیف است بهش بگوییم آدم از حیوان پست تر و حقیر تر است.
آقای رحمانی بابای من همیشه ۲ تا جمله داره
۱: آدم باید خودش خوب باشه
۲: هیچ چیز بهتر از صداقت و راستی و درستی نیست
شاید بی ربط به سوال های شما باشه اما یاد شون افتادم .
خدا رو شکر که خانواده ی سالمی داریم و می تونیم برای خوب بودن بهش تکیه کنیم.
آفرین بر این پدر
30 اگر با ارزش برای زندگی شما
۱-اگر محصول یا خدمتی را نمی شناسید تا وقتی به آن شناخت دست نیافته اید آن را نخرید.
۲-اگر تسلطی بر اعمال خود ندارید، ولی بدانید که در نهایت اقدامات شما از آن شماست.
۳-اگر شما حداقل ۱۰ درصد درآمد تان را پس انداز نمی کنید بدانید که صرفه جویی نخواهید کرد.
۴-اگر بیش از حد صحبت کنید،مردم شنیدن حرفهایتان را متوقف خواهند کرد.واگر به اندازه کافی حرف نزنید، مردم هرگز نقطه نظرات شما را نخواهند شنید.
۵-اگر تنبل هستید، هرگز موفق نخواهید بود.تنبلی پتانسیل های واقعی شما را تحت تاثیر قرارخواهد داد.
۶-اگر از شغل خود نفرت دارید، شما بیش از نیمی از وقتی را که در این سیاره زندگی می کنید را متنفر بوده اید.
۷-اگر درصدی از پس انداز خود را در بازار سهام سرمایه گذاری نمی کنید،پس شما میلیون ها تومان در دوره های مختلف زندگیتان از دست داده اید.
۸-اگر آنچه را که آغاز می کنید هرگز به پایان نمی برید، درصد پیشرفت شما همیشه صفر است.
۹-اگر شما به اندازه کافی مایعات نمی نوشید،پس هرگز سلامتی کافی نخواهید داشت.
۱۰-اگر مبلغ بدهکاری های شما بیش از ۴۰% از درآمد ماهیانه شماست،حتما شکست خواهید خورد، بی درنگ عادات خرید و خرج کردنتان را تغییر دهید.
۱۱-اگر از رویارویی با مشکلات خود پرهیز می کنید،بدانید که همین مشکلات هدایت بخشی از دوران زندگی شما را به دست خواهند داشت.
۱۲-اگر چیزی صدای خوبی دارد،آن چیز هم می تواند خودش خوب باشد.
۱۳-اگر شما هر ۳تا ۵ سال درحال خرید یک ماشین معروف هستید، اینکارو متوقف کنید، دارید پولتان را از دست می دهید.
۱۴-اگر به اتفاقات اطراف خود توجهی ندارید، شما را بعنوان یک آدم احمق نگاه خواهند کرد.
۱۵-اگر شما با دنده عقب در یک خروجی شیب دار بزرگراه حرکت کنید شانس شما برای داشتن یک حادثه ۱۰۰۰% خواهد بود.لطفا از اولین خروجی خارج شود و مسیر را دور بزنید.
۱۶-اگر شما هرروز چیز جدیدی یاد نمی گیرید، پس درحال از بین بردن روزهای زندگیتان هستید.
۱۷-اگر امروز شما را تهدید به اخراج شدن کردند و حتی یک پیشنهاد زیرکانه در کنارش بود.بهتر است از همین امروز خود را آماده رفتن از آنجا کنید.
۱۸-اگر به شما یک بیمه با بالاترین خدمات و هزینه ماهیانه بسیار کم پیشنهاد شد، قبول کردن آن مثل شاشیدن در باد است.
۱۹-اگر شما هرگز به دیگری کمک نمی کنید، پس انتظار بازگشت نفعی به خودتان را هم نداشته باشید.
۲۰-اگر شما از اشتباهات خود چیزی یاد نمی گیرید،پس چندان چیز دیگری را هم یاد نخواهید گرفت.
۲۱-اگر شما رویایی ندارید، پس به عنوان یک موجودیتی در رویای کس دیگری خواهید زیست.
۲۲-اگر شما همیشه اشتباه می کنید،پس از سوال کردن نترسید.
۲۳-اگر درحالی که ورزش می کنید موسیقی گوش نمی کنید،بهترین بخش تمرینتان را از دست داده اید.
۲۴-اگر شما راضی و خوشنود نیستید،پس وقت آن رسیده چیزهایی را تغییر دهید.
۲۵-اگر شما به دوردست ها خیره نمی شوید، پس هرگز آنها را بدست نخواهید آورد.
۲۶-اگر هرگز چیزهای جدیدی را تجربه نمی کنید ، زندگی شما خیلی خسته کننده است.
۲۷-اگر در وجود شما عشق وجود ندارد، شما هنوز انسان جا افتاده ایی نیستید.
۲۸-اگر در حال حاضر بیش از حد احساسی هستید، تصمیم گیری را به بعد موکول کنید.
۲۹-اگر کسی از شما درباره نوع بیمه تامین اجتماعی و بیمه های دیگرتان سوال کرد اطلاعاتی به او ندهید.
۳۰-اگر برای خود راه مشخص و خاصی را انتخاب کرده اید، مردم نیز به این راه شما توجه خواهند نمود.